خلاصة:
در اوایل قرن نوزدهم» حضور زنان در اجتماع و اقتصاد بهدنبال تغییرات صورتگرفته در
عرصههای مختلف سیاسی, اجتماعی» اقتصادی و رشد سرمایهداری در دنیاء فزونی یافشت.
بهطوری که در اواسط قرن مذکورء نقش مستقیم آنها کاملا قابل مشاهده بود. با ورود زنان به
سپهر عمومی» پدیدهای اجتماعی موسوم به «جنبش زنان» در راستای احقاق حقوق و رفع
نابرابریهای جنسیتی زنان» نضج گرفت و دامنة تاثیرات آن به نقاط دیگر جهان از جمله ایران
سرایت کرد. جنیش اجتماعی زنان ایران در نیمه دوم قرن سیزدهم» اگرچه در پیوند با تکاپوی
ملی و بینالمللی مشروطهخواهی در غرب شکل گرفتء اما تقلیدی صرف از نمونههای غربی
نبود بلکه در زمینة اجتماعی و بافت فرهنگی ایران عصر قاجار متولد گردید و از ساختار و عملکرد
و کارکردی کاملا بومی برخوردار بود. مقالة حاضر با رویکرد جامعهشناسی تاریخی در چارچوب
نظریة موضوعگراء به چگونگی شکلگیری این جنبش و دستاوردهای آن در متن اجتماعی -
فرهنگی روزگار مزبور پرداخته است. در این مطالعهء گردآوری دادهها با دو روش اسنادی و مطالعة
میدانی (مصاحبه با صاحبنظران) و با بهرهگیری از پرسشنامة معکوس انجام گردیده و برای تجزیه
و تحلیل دادهها نیز از دو روش تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان استفاده شده است. یافتههای این
پژوهش نشان میدهد جنیش اجتماعی زنان در نیمه دوم قرن سیزدهم در آیران» نمونهای از حرکت
استاندارد و تعریفشدة اجتماعی بوده و تنها یک حرکت شهری زنانه محسوب نمیشده و از ساختار
پراگماتیک و شاخصهای استاندارد یک جنبش معنادار اجتماعی برخوردار بوده است. این جنبش
دارای دستاوردهایی برای زنان ایرانی بود که در دورههای بعدی تداوم و توسعه یافت
ملخص الجهاز:
مسائل زنان از نگاه عامه ، هنوز در حوزة ذهنيت سـنتي قـرار داشت و به رغم دگرگوني حوزه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصـادي جامعـۀ ايـران ، در اين دوره ، وضعيت زنان از ديدگاه بيشينۀ جامعه نياز به دگرگـوني نداشـت ؛ بنـابراين هيچگونه ضرورتي براي وجود جنبش زنان احسـاس نميگرديـد؛ امـا برخـي اسـناد و مدارک باقيمانده از آن دوره نشان ميدهد شماري از زنان آگاه و دغدغه مند بـه دليل مشارکت سياسـي و اجتمـاعي در مبـارزات پيشامشـروطه و پـس از آن در هنگامـۀ جنبش مشروطه ، به نوعي بيداري بـراي احقـاق حقـوق خـويش رسـيده و خواسـتار فرارفتن از محدودة اندرونيها و حضور در سپهر عمـومي جامعـه شـدند.
با وجود شباهت کلي در ساختار جنبش هاي زنان و مطالبات آن ها در بـه چـالش کشـيدن مفهوم «شهروند درجه دو»، در نهايـت ، نـوع مطالبـات زن ايرانـي، اروپـايي، آمريکـايي و آسيايي با توجه به نظام اجتماعي، فرهنگي، سياسي، حقـوقي و اقتصـادي هـر جامعـه اي متفاوت بوده ، و در اين ميان ميتوان با افتخار گفت کـه زنـان ايرانـي در هـيچ دوره اي از تاريخ ، تحت مالکيت همسر خود – به معناي اروپايي آن – نبوده و هميشه قـوانين حقـوقي چه در دورة پيشا اسلام و چه پسا اسلام ، از استقلال آنان حمايت کرده است .