خلاصة:
امروزه با توجه به توالی فاسد دیدگاههای تبعیضآمیز جنسیتی، نقد و بررسی آنها از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. مدعا و فرضیة ما در نوشتار حاضر، اثبات عمومیت و شیوعِ این نگاه جنسیتی در ادلة تعدد زوجات است. به نظر میرسد نقد و تبیین این ادله به استناد مصالح نوعیه و اجتماعی بشری، با عدالت جنسیتی از سازگاری و انطباق بیشتری برخوردار باشد. تمسک به آیات مربوط به اهداف ازدواج بهعنوان مویّدی بر دیدگاه نگارندگان در تفسیر قرآن به قرآنِ آیة سوم سورة نساء، برای نخستینبار در این مختصر عنوان شده است. این نوشتار که به روش توصیفیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی انجام یافته، نشان میدهد که محدودترین و در عین حال، جنسیتیترین دیدگاهها در حوزة ادلة تعدد زوجات، رویکردهای تجربی، بالأخص پزشکی و روانشناختی، بودهاند.
Today, due to the corrupt sequence of gender discriminatory views, their criticism has a special importance. Our hypothesis in this article is to prove the generality and prevalence of this gender view in the reasons of polygamy. It seems that the criticism and explanation of these reasons based on human nature and social interests with gender justice is more compatible. In this research, adherence to the verses related to the goals of marriage as a confirmation of the writers' point of view in the interpretation of the Qur'an, the third verse of Surah Al-Nisa is referred, for the first time. This article, which has been done in a descriptive-analytical method and by using library and internet resources, shows that the most limited and at the same time the most gendered views in the reasons of polygamy are experimental approaches, especially medical and psychological approaches.
ملخص الجهاز:
بديهي است که پرسش از حکمت و فلسفۀ جواز چندهمسري براي مرد و غيرمجاز بودن آن براي زن و اشکال و شبهه دربارة حکم آن سابقه اي طولاني دارد و چنان که اشاره شد، به عصر حضور معصومان (ع ) و پيش تر ميرسد (ابن بابويه ، ١٣٨٥ق ، ج ٢، ص ٥٠٤)؛ ليکن چند بعدي بودن انسان لازمۀ بررسي ابعاد متنوع و گنجاندن ميزان هاي متنوعي را (همانند مصالح نوعيه و اهداف ازدواج ) در رويکردهاي تعبدي به موضوع ايجاب ميکند.
به نظر ميرسد مهم ترين عامل در تعدد زوجات عنوان شده ، فزوني عدد زنان بر مردان است که خود شامل پنج دليل اصلي است : • تولد بيشتر دختران نسبت به پسران يکي از اين دلايل است .
در طرف مقابل ، يعني جنس مرد، تجويز چنين حکمي نه تنها سببي براي حفظ عفت و معطل نماندن قواي جنسي آنان نخواهد بود، بلکه موجبات فساد نسل بشر را هم به وجود خواهد آورد؛ اما اگر معيار مصالح نوعيۀ بشري در راستاي تأمين اهداف ازدواج (از منظر آيات ) قرار گيرد، حکم قضيه به روشني به استناد آيۀ ٣٣ سورة نور١، قابل استنباط است .
به اين دليل که عامل هايي مانند نرخ مواليد دختران ، زمينه هاي فوت در مردان ، محدوديت ازدواج براي دختران و حتي عمر طبيعي زنان ، با توجه به از بين رفتن قواي جنسي آنان در سنين بالا، متغيرهايي وابسته به مصالح عمومي جامعه ، يعني مصلحت نسل ، به شمار ميروند.