ملخص الجهاز:
"آنها معتقد بودند همانطوری که اسلام نظام فرهنگی واجتماعی دارد، نظام اقتصادی نیز دارد و از آن زمان کوششها و تلاشها برای اثبات وجود نظام اقتصادی اسلام، شدت گرفت، از آن تاریخ تاکنون، بیش از نیمقرن گذشته است و امروز درک ما از این مبحث، بسیار عمیقتر شده، از نظر من اقتصاد به معنای شناخت قوانین اقتصادی و حتی به معنای تنظیم امور اقتصادی، یک علم است، زیرا به هر حال اگر منظور از اقتصاد، تنطیم امور اقتصادی هم باشد این تنظیم باید متکی بر علم باشد، تحلیلهای اقتصادی، تحلیلهای علمی است اما کلمه دوم، ترکیب اقتصاد اسلامی واژه اسلام است، منظور چیست؟ آیا مجموعهای از احکام یعنی فقهالاقتصاد مورد نظر است، آیا مراد برداشتهایی متکی بر جهانبینی اسلامی است، آیا ایجاد یک نظام اقتصادی بر مبنای نظریههای فقهی مورد نظر است؟ به نظر من همه اینها میتواند باشد و هست.
پس در پاسخ به این سؤال که اقتصاد اسلامی علم است یا نه، میتوان باتوجه به آنچه گفته شد چنین بیان کرد که مبنای هر دو علم است و این علم باید با کاوشهای عقلی و بادقت در ابعاد مختلف پدیدهها به دست بیاید، البته مسأله حساسی که ممکن است در اقتصاد اسلامی بوجود بیاید ناهماهنگی در درجات رشد این دو با هم است، میدانیم که علم اقتصاد به صورت شتابان و چشمگیری رشد کرده اما متأسفانه علم اصول، آن شتاب را از خود نشان نداده است، فقه ما با اینکه آن همه توصیه به نوآوری و ابداعات جدید در آن میشود، اما هنوز مباحثی را که مطرح میکند کم و بیش مباحثی است که در قبل از انقلاب تجاری و انقلاب صنعتی وجود داشته، به همین دلیل وقتی مباحث جدیدی چون بانک یا بورس مطرح میشود سعی میکنند این مباحث را تقسیم کنند تا به صورت موضوعاتی در بیاید که احکام فقهیاش وجود دارد، چون فقه یعنی حکم و موضوع و استنباط حکم برای موضوع، اما این موضوعات باید موضوعات خاص باشند."