خلاصة:
حقوقدانان منشاء بسیاری از بزهها را بیکاری افراد تلقی میکنند و لذا با ایجاد کارگاه در زندان پرورش زندانیان بهنجار مطمح نظر است. طبق آئین نامههای زندان کار در کارگاهها فقط مخصوص زندانیان عادی بود. حال پرسش اصلی مقاله حاضر این است که کیفیت کار زندانیان و رابطه کارفرمایی و کارگری در درون کارگاههای زندان را مورد واکاوی قرار دهد. یکی از پیچیدگیهای موضوع کنونی این است که زندانیان عادی که به حبس محکوم شده بودند، و بعد در کارگاهها به عنوان کارگر مشغول به کار میشدند، آیا میتوان آنها را به لحاظ اصول طبقاتی در چارچوب طبقه کارگر قرار داد؟ و پرسش مهمتر اینکه آیا از نظر مفهومی تمایزاتی میان «کارگران زندانی» و «زندانیان کارگر» وجود دارد؟ مقاله بر این فرضیه استوار است که «زندانیان کارگر» را نمیتوان در شمار اعضای طبقه کارگر قرار داد چرا که تبدیل شدن یک زندانی به کارگر جزء اختیارات مسئولان و مقامات زندان بوده است و آنها بودند که تصمیم نهایی را میگرفتند که فردی را در کارخانجات به عنوان کارگر به کار بگمارند یا نه. از این جهت زندانیان در انتخاب نوع کار و نیز تدارک اعتصاب نسبت به رفتارهای مقامات زندان چندان اختیاری از خود نداشتند. دستاوردهای پژوهش موید آن است که «زندانیان کارگر» را نمیتوان از نوع کارگران یقه آبی و طبقه کارگر تلقی کرد از این جهت نگارنده برای تبیین وضعیت «زندانیان کارگر» یا یقه نارنجیها اصطلاح «استثمار به توان 2» را وضع نموده است تا تمایز آن را با استثمار «کارگران زندانی» یا یقه آبیها نشان دهد.
Lawyers consider unemployment to be the source of many crimes, therefore, with the establishment of a workshop in the prison, the upbringing of normal prisoners is considered. According to the prison regulations, the work in the workshops was only for ordinary prisoners. The main question of the present article is to examine the quality of prisoners' work and the relationship between employers and workers in prison workshops. One of the complexities of the current issue is that ordinary prisoners who were sentenced to prison and then worked as workers in workshops, Can they be placed within the framework of the working class in terms of class principles? And the more important question is whether there are conceptual differences between "imprisoned workers" and "working prisoners"? The article is based on the hypothesis that imprisoned workers cannot be considered members of the working class, Because turning a prisoner into a worker was part of the authority of prison officials and they were who made the final decision whether to hire someone in the factories as a worker or not. For this reason, the workers did not have much choice in choosing the type of work, and preparing a strike for the behavior of the prison authorities. Research findings confirm this that Prisoner workers can not be considered blue-collar workers and For this reason, the author coined the term "exploitation of power 2" to explain the situation of "worker prisoners" or orange collar workers to distinguish it from the exploitation of "imprisoned workers" or blue-collar workers.
ملخص الجهاز:
حال پرسش اصلي مقاله حاضر اين است که کيفيت کار زندانيان و رابطه کارفرمايي و کارگري در درون کارگاه هاي زندان را مورد واکاوي قرار دهد.
يکي از پيچيدگيهاي موضوع کنوني اين است که زندانيان عادي که به حبس محکوم شده بودند، و بعد در کارگاه ها به عنوان کارگر مشغول به کار ميشدند، آيا ميتوان آنها را به لحاظ اصول طبقاتي در چارچوب طبقه کارگر قرار داد؟ و پرسش مهم تر اينکه آيا از نظر مفهومي تمايزاتي ميان «کارگران زنداني» و «زندانيان کارگر» وجود دارد؟ مقاله بر اين فرضيه استوار است که «زندانيان کارگر» را نميتوان در شمار اعضاي طبقه کارگر قرار داد چرا که تبديل شدن يک زنداني به کارگر جزء اختيارات مسئولان و مقامات زندان بوده است و آنها بودند که تصميم نهايي را ميگرفتند که فردي را در کارخانجات به عنوان کارگر به کار بگمارند يا نه .
ولي مفهوم «زنداني کارگر» عموما ناظر به طبقه لومپن پرولتاريا است که به دليل بيکاري و بزهکاري راهي زندان شده و اين افراد در بخش زندانيان عادي واجد حق کار در کارگاه هاي زندان مي باشند.
سوم اينکه از نظر کنت برخي زندانيان قوي بنيه که مرتکب قتل و غارت ميشوند، به صرف حبس دست از اعمال خود برنميدارند ولي اشتغال به کار ممکن است آنان را تنبيه کند و اگر چنين افرادي در دوران زندان حرفه اي بياموزند پس از خاتمه محکوميت به رفتارهاي سابق خود باز نميگردند(سيفي فمي تفرشي، ١٣٦٢: ٦٧ و ٦٦).