خلاصة:
داستان و شعر دو صنعت هستند که برای قانع کردن مخاطبان و خوانندگان و جاگیرکردن مطالب در ذهن آنها بهکار میروند. تمامی نویسندگان و سخنوران برای تاثیرگذاری بیشتر به آن دو احتیاج دارند. برخی مواقع یک بیت شعر یا یک داستان کوتاه از چندین صفحه قلمفرسایی یا چندین ساعت سخنرانی مفیدتر است؛ بهویژه شعر که بهخاطر آهنگین بودن آن و بهکار رفتن برخی از صنایع ادبی و بلاغی در آن مانند مجاز و استعاره، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در بحث صناعات خمس از علم منطق از آن بحث شده است. در این نوشتار، دیدگاه علامه محمدکاظم هزارجریبی (زندگانی ایشان مصادف با دو سلسلۀ پادشاهی زندیان «1209-1163ق» و قاجاریان «1209-1344ق» بوده و متوفای 1236 قمری است) را در این دو مقوله تبیین، بررسی و تحلیل میکنم و شواهدی از آثار و نوشتههای وی ارائه میکنم. روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای است و از کتابهای چاپشدۀ هزارجریبی و همچنین نسخههای خطی برجایماندۀ از ایشان استفاده شده است.
To persuade the audience and readers and place the content in their minds, story and poetry are two industries. To be more effective, writers and speakers must have both. Sometimes a verse of poetry or a short story is more useful than several pages of writing or several hours of lectures; Especially poetry, which is more important due to its melodiousness and the use of some literary and rhetorical arts in it, such as metaphor and metaphor, and it has been discussed in the discussion of Sanaa at Khums from the science of logic. In this article, I will explain, examine and analyze the views of Allamah Mohammad Kazem Hezarjaribi Estrabadi (his life coincided with the two reigns of the Zandian dynasty “1163-1209 AH” and the Qajar dynasty “1344-1209 AH” and he died in 1236 AH) in these two categories, and I will provide evidence I present his works and writings. Through a library, information was collected using thousands of printed books and manuscripts left by him.
ملخص الجهاز:
دربارة دستۀ دوم (شعراي صوفي مسلک )، چنين آورده است : «بدان که يکي از آن اشقيا که اشعار باطله بسيار گفته است و آن ها را به موافق مذاق اهل ِ باطل و لغو [و] اهل طرب ادا کرده است محّمد شيرازي است که مشهور به حافظ است و اکثر ِ ابيات او تعريف شراب و معشوقه و ساير لغو و باطل است و با اين ، جاهلان آن را کمال خود وُ نقل مجلس خود گردانيده اند و عوام و خواص به آن مايل گرديده اند و آن را لسان الغيب ناميده اند و به آن فال مي گيرند و آن قدر به آن اعتقاد دارند که به قرآن مجيد، آن قدر اعتقاد ندارند و آن اشعار ثمره ندارد مگر ضايع گردانيدن عمر آدمي و مايل گردانيدن او را به فسق و معاصي و عشق بازي و غنا و ملاهي که او آن ها را در آن کتاب وصف کرده است و گاه است که باعث گمراهي بعضي از جاهلان مي گردد؛ زيرا که کلام اين اشقيا از خدا دور، مايۀ ظلالت است و دل خواننده و شنونده را فاسد مي گرداند و باعث حدوث شبهات و وساوس شيطان مي گردد» (محمدکاظم هزارجريبي، نسخۀ خطي منِّبه الجّهال علي وصف رئيس اهل الّضلال ، ِ کتابخانۀ ملي ، ش : ١٤٣٢١-٥).