ملخص الجهاز:
"دین دنیا و آخرت نیچه تحت تأثیر انتظارات برآمده از سنت دینی حاکم بر فرهنگ غرب و روح تجزیگرا و رویکرد آنجهانی جاری در مسیحیت، از اسلام و ظرفیتهای عرفی و دنیاپذیر آن، شگفت زده شده است و در یک برداشت همسو با آرمانهای خویش، تصویر و تصوری از اسلام ارائه داده است که چندان واقعی به نظر نمیرسد ؛ لیکن به جهت در بر داشتن حقایقی از تلقی انسان مدرن غربی درباره فاصله عمیقی که میان اسلام و مسیحیت وجود دارد، دارای اهمیت است.
دین فرد و اجتماع پیش از این نیز گفتیم که میان ادیان توحیدی و مشخصا میان اسلام و مسیحیت از حیث اعتقاد به آخرت و دنیای دیگر و معطوف ساختن تلاش و توجه پیروان خویش به سوی آن و حتی أولی و اجلی داشتن نشأه اخروی بر حیات دنیوی، فرق چندانی وجود ندارد ؛ با این حال این ادیان از حیث طرقی که برای ایصال به آن پیشنهاد میکنند، تفاوتهای مهمی با یکدیگر دارند.
(قادری 1375 : 43 ـ 39) تنها در دوره جدید، آنهم تحت تأثیر اتفاقاتی که در مناسبات میان دین و دولت در غرب مسیحی رخ میدهد، این گمان مجددا جان میگیرد که آیا سیاست و مداخله در امور حکومت از عناصر ذاتی دین و مشخصا اسلام است یا حسب اضطرارهای تاریخی بدان تن داده شده و از سر غفلت و عادت، به یک عنصر اساسی برای دین و دینداری تبدیل گردیده است ؟ عادل ضاهر با استناد به آرای آنطون سعاده، احمد خلفالله و علی عبدالرازق نتیجه میگیرد که نسبت میان اسـلام و سیاست، نه یک ربط جوهری و مفهومی، بلکه بیشتر یک اتفاق تاریخی است."