خلاصة:
در این مقاله قصد بر آن است تا داستان «اولین برف» از مجموعه داستانهای گی دوموپاسان بر اساس «نظریه جهان متن» تحلیل شود. نظریه جهان متن چگونگی درک اثر ادبی را مینمایاند. مشارکان گفتمانی، متن را پایه تشکیل جهان متن قرار میدهند. سئوال مطرح این است که آیا میتوان با نظریه جهان متن ویژگیهای عمدهای را که نویسنده در تولید این داستان به کار گرفته است و از طریق آن روایت داستانی را به پیش میراند و نیز بازنمودهای ذهنی خواننده را، شناسائی کرد؟ در این تحقیق با بررسی عناصری که نظریه جهان متن برای شناساندن جهان تولیدی و ادراکی نویسنده و خواننده معرفی میکند، چنین نتیجهگیری میشود که این داستان عمدتاً ساخت روایی-گزارشی دارد و محوریت توصیف بر شخصیت پردازی استوار است و نیز با توجه به جهان زیرشمول غالب این داستان که از نوع اشاری و نگرشی است، چنین نتیجهگیری میشود که نویسنده عمدتاً با قراردادن خواننده در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، روایت داستان را به پیش رانده است و نیز اینکه تفکرات، خواستها و نگرشهای شخصیتهای اصلی داستان در شکلگیری روایت داستانی و جهان ذهنی خواننده نقش پررنگی دارد.
In this study "The First Snow" among series of stories by Guy de Maupassant will be analyzed in the Text World theory framework. Text World theory is a Cognitive approach which is used to understand literary works. The main question is to distinguish the principal characteristics used by the author and mental representations created by the reader. The present research shows that this story has mainly narrative structure and the descriptive axis turns around personification. Deictic and attitudinal sub-worlds constitute the majority of sub-worlds in this story which indicates that the author regularly places the reader in different situations; and also character's thought, attitude and desire have a great contribution to developing story by the author and forming mental worlds in reader's mind.
ملخص الجهاز:
سئوال مطرح اين است که آيا ميتوان با نظريه جهان متن ويژگيهاي عمدهاي را که نويسنده در توليد اين داستان به کار گرفته است و از طريق آن روايت داستاني را به پيش ميراند و نيز بازنمودهاي ذهني خواننده را، شناسائي کرد؟ در اين تحقيق با بررسي عناصري که نظريه جهان متن براي شناساندن جهان توليدي و ادراکي نويسنده و خواننده معرفي ميکند، چنين نتيجه گيري ميشود که اين داستان عمدتا ساخت روايي-گزارشي دارد و محوريت توصيف بر شخصيت پردازي استوار است و نيز با توجه به جهان زيرشمول ٤ غالب اين داستان که از نوع اشاري و نگرشي است ، چنين نتيجه گيري ميشود که نويسنده عمدتا با قراردادن خواننده در شرايط زماني و مکاني متفاوت، روايت داستان را به پيش رانده است و نيز اينکه تفکرات، خواست ها و نگرشهاي شخصيت هاي اصلي داستان در شکل گيري روايت داستاني و جهان ذهني خواننده نقش پررنگي دارد.
اين نظريه ، بررسي ارتباط زباني و ذهن را از 1- Possible Worlds Theory 2- Ryan, 3- Mental Space Theory 4- Fauconnier, 5- frame 6- Fillmore, 7- Brandt, بلافصل ترين لايه که در توليد و درک گفتمان وجود دارد، آغاز ميکند.
عبارات زماني و مکاني ديگري که در اين داستان وجود دارد شامل تابستان، پائيز، زمستان، فصل برف، نزديک ژانويه ، اواخر دسامبر و پاريس ، شمال، جنوب نيز است که چنانچه در ادامه خواهيم ديد تغيير در اين عبارات زماني و مکاني جهانساز هر يک جهانهاي متن ديگري در ذهن خواننده ايجاد ميکند که داراي زمان و مکان خاص خود است .
A. Cruse(2004), Cognitive Linguistics, Cambridge: Cambridge University Press.