خلاصة:
موضوع پژوهش حاضر مطالعۀ موضع ویتگنشتاین در باب ماهیت واقعگرا یا ناواقعگرای زبان دین است. به همین منظور تفسیر دی. زد. فیلیپس از ویتگنشتاین متاخر مبنای بحث قرار گرفته و تلاش شده است تا مسئلۀ زبان دین، در چارچوب الگوی واقعگرایی ـ ناواقعگرایی مورد بررسی قرار گیرد. پرسش اصلی تحقیق این است که آیا مواضع ویتگنشتاین (به ویژه بر اساس شرحی که فیلیپس ارائه می دهد) را می توان در حکم یک موضع سوم در تقابل با دوگانه واقعگرایی ـ ناواقعگرایی دانست؟ بر همین مبنا ابتدا شرح مختصری از دو موضع واقع گرایانه و ناواقع گرایانه نسبت به باورهای دینی ارائه شده و سپس موضع ویتگنشتاین در این زمینه (مطابق تفسیر فیلیپس) مطرح شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که به زعم فیلیپس و در چارچوب الگوی نظری ویتگنشتاین، واقعگرایی و ناواقعگرایی مفاهیمی مبهم و نارسا به شمار میروند که ضروری است بر پایۀ الگوی کارکردی معنا مورد بازسنجی قرار گیرند. فیلیپس به تبعیت از ویتگنشتاین، دوگانه واقعگرایی ـ ناواقعگرایی را دوگانهای کاذب دانسته و بر این باور است که زبان دین، نه زبانی واقعگراست و نه زبانی ناواقعگرا؛ بلکه زبان ماهیتی توصیفی دارد نه تجویزی که معنایی خاص را بر اساس عمل فرد افاده کرده و لذا ضروری است متعلق و معنای آن نیز بر پایۀ عمل فرد مومن در بازی زبانی دین و نحوۀ زندگی دینی مورد تحلیل قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
فیلیپس به تبعیت از ویتگنشـتاین ، دوگانه واقع گرایی ـ ناواقع گرایی را دوگانه ای کاذب دانسته و بر این باور است که زبان دین ، نـه زبـانی واقـع گراست و نه زبانی ناواقع گرا؛ بلکه زبان ماهیتی توصیفی دارد نه تجویزی که معنایی خاص را بر اسـاس عمـل فرد افاده کرده و لذا ضروری است متعلق و معنای آن نیز بر پایۀ عمل فرد مومن در بازی زبانی دیـن و نحـوة زندگی دینی مورد تحلیل قرار گیرد.
به بیان دیگر، اهمیت توجه به واقع - _____________________________________________________________ 1 1- Realism 2- Non-Realism 3- Subjectivity 4- Religious Belief گرایی و ناواقع گرایی در زبان دینی، چنان که چارلز تالیافرو نیز اشاره میکند، به این دلیل است که مهم ترین گزاره های دینی گزاره های کلامیاند و در میـان گـزار هـای کلامی، گزاره های ناظر بـه خداونـد و اوصـاف او در درجـۀ اول اهمیـت قـرار دارنـد (تالیافرو،١٣٨٢،٦٨).
(زندیه ، ١٣٨٦:٤١٩) بر این اساس در بحث از دین ، ناواقع گرایی، زبان دینی را نـه بـه عنـوان توصـیف واقعیات متعال ، بلکه به عنوان توصیف کننده احساسات ما، بصیرت های اخلاقـی مـا، روش ها و مقاصد تجربی ما در مشاهدة امور، و ایده آل های اخلاقی و معنوی ما تفسیر میکند.
علیرغم آن که فیلیپس اغلب در گـروه اول (ویتگنشـتاینیهـا) قـرار گرفتـه و بـه عنوان یک ناواقع گرا شناخته میشـود، امـا خـود اعتقـاد دارد کـه بـا تکیـه بـر تفسـیر خاصی از ویتگنشتاین ، در بحث باور دینی، از دوگانۀ کـاذب واقـع گرایـی ـ نـاواقع - گرایی عبور کرده است .