خلاصة:
این مقاله به [کتاب] آیشمن در اورشلیم نوشتۀ هانا آرنت میپردازد تا دشواریهای موجود در رویکرد به مفهوم (قبلیِ) متافیزیکیِ شر را بهعنوان یک پدیدۀ سکولار نشان دهد. پرسش این مقاله این است که چگونه کسی که مدافع کثرت، بقای نسل و گذشت است میتواند حکم اعدام آیشمن را بر اساس خطابۀ مجازات و انتقام تأیید کند. مقاله نشان میدهد که دیدگاه ثابت و شگفتآور آرنت از شر مبتنی بر درکی شِبه هستیشناختی از وضعیت انسانی است که به او اجازه میدهد انسانیت آیشمن را نفی کند. با این حال، این مقاله بهجای کتمان یک روایت متافیزیکی، دیدگاهی جایگزین ایجاد میکند که محصول گفتگوی آرنت و یاسپرس است. استدلال مقاله این است که تفسیر یاسپرس از کانت راهی برای دفاع از ایدۀ شر سکولار و قضاوت آیشمن بر اساس بیفکری او ارائه میدهد.
ملخص الجهاز:
او استدلال کرد که بـرای یاسـپرس ، «مسـئولیت یـک بـار نیسـت و هـیچ ارتباطی با الزامات اخلاقی ندارد»، زیرا او «در خانه » بود، در آن چیزی که آرنت آن را این در قالب این کلمات و به این شکل وصف میکرد: «این فضا بـرای همیشـه بـا تفکر، صحبت کردن و گوش دادن مجدداً روشن شـد» از آنجـا کـه اندیشـیدن بـرای یاسپرس عملی بود که بین افراد اتفاق میافتد، و ارتباطی ثانویه برای حقیقت نیست - نه یک بازنمایی صرف ، بلکه همانا شیوة اساسی فلسفیکردن -، آرنت در او نمونه ای زنده از تفکر گستردة کانت یافت که خوانش او را شکل داد.
اما آیا میتوان از این واقعیت وجودی به عنوان زمینۀ قضاوت «آزاد» یاد کرد؟ آیا این بدان معنا نیست که محکومیت خیالی آرنت در پایان کتاب قصـد دارد از تأمـل رهـا شود و به وحشت بی کلامی ادای احترام کند که همه تفکرات را به چالش می کشد؟ درحالیکه برای منکه ، ایـن شـکل از قضـاوت آزاد بـا روایـت آرنـت از ابتـذال شـر سازگار است (٠٦–٦٠٥ :٢٠١٤)، من معتقدم که بیزبانی دقیقاً همان چیـزی اسـت کـه آرنت به دنبال مقاومت در برابر آن بود.