خلاصة:
انسانها در طول تاریخ خدایانی غیر از الله داشتند و آنها را میپرستیدند؛ چراکه آنان را ارباب خود میدانستند و نعمتهای خود را از آنان میپنداشتند. انبیا: با کتابهای آسمانی به سوی آنان آمدند تا ربوبیت را از غیر خدا نفی کرده و مردم را از قید عبودیت غیر او رها سازند؛ بر همین اساس، بسیاری از آیات قرآن کریم در اثبات ربوبیت برای الله و نفی ربوبیت از غیر او نازل گردید. ابن جریر طبری از مفسران اهل سنت، با بررسی آیات قرآن، چنین نتیجه گرفته است که شرک مشرکان تنها در شرک اُلوهی خلاصه نمیشود و آنان در ربوبیت خدای متعال نیز، مشرک بودند؛ در حالیکه وهابیها با استناد به چند آیه از قرآن، انسانها را در ربوبیت خداوند موحد دانسته و رسالت انبیا را در دعوت به توحید عبادی خلاصه میکنند. طبری در تفسیر جامع البیان بر این نکته تاکید داشته که مشرکان، اگرچه عالم به ربوبیت الله بوده و به این امر اقرار داشتهاند، ولی در عمل، ربوبیت غیر خدای متعال را پذیرفتهاند. در این مقاله دیدگاه وهابیت و ابن جریر طبری در ربوبیت خدای متعال مورد مقایسه قرار میگیرد و در نهایت روشن میگردد که دیدگاه وهابیت، مورد تایید طبری نمیباشد.
Throughout the history, the human beings were worshipping different Gods and consume that they are the administrators of this world, thinking that they give them the blessings. The holy prophets came to guide the mankind to the right path, inviting the people toward the God. There are so many verses in the Holy Quran referring to the deity of the God. Ibn Jarir Tabari, the great Sunni scholar maintain that the polytheism of pagans is not limited to their polytheism in administrating but include deity as well. While, the Wahhabi referring to some of the Quranic verses believe that the pagans knew that there is only one God, but they failed in knowing the senses of the true God. Tabari in his famous book, Jame al-Bayan says that although the pagans were believed in deity of the God theoretically, but in practice were worshipping the other Gods. In this essay, the viewpoints of Wahhabi and Tabari will be compared. The results are that the Tabari view is valid in this case.
ملخص الجهاز:
ابن جریر طبری از مفسران اهل سنت ، با بررسی ُآیات قرآن ، چنین نتیجه گرفته است که شرک مشرکان تنهـا در شـرک الـوهی خلاصـه نمیشود و آنان در ربوبیت خدای متعال نیز، مشـرک بودنـد؛ در حـالیکـه وهابیهـا بـا استناد به چند آیه از قرآن ، انسان ها را در ربوبیت خداوند موحد دانسته و رسالت انبیـا را در دعوت به توحید عبادی خلاصه میکنند.
تفسیر طبری بـه دلیـل اینکـه اقـوال سـلف را بیـان کـرده ، جایگـاه خاصی نزد وهابیها دارد؛ لذا این اثر به دنبـال آن اسـت کـه در بحـث ربوبیـت ، بـا مقایسـه دیدگاه وهابیت با دیدگاه طبری، اثبات کند، نظر وهابیت در توحید و شرک بر اسـاس آرای بزرگانشان نیست و به همین دلیل است که در بحث توحید و شرک، با تمام مسلمانان نـزاع دارند و همه را (به غیر از خود)، مشرک میدانند.
شیطان نیز قسم خورده است کـه آنـان را از راه مسـتقیم منحـرف کنـد؛٣ البتـه ایـن غفلـت دائمی نیست و انسانی که معبودی غیر از خدا دارد و از او طلب حاجت میکند، در هنگـام خطر او را فراموش میکند و بر اساس فطرت خود، متوجه رب و اله واقعی خود میشـود و از الله تبارک و تعالی طلب کمک میکند؛٤ بنابراین ، مشرکان هرچند معرفت فطری نسـبت به ربوبیت خدای متعال داشتند، ولی اعتقادات آنان بـر اسـاس آن معرفـت شـکل نگرفتـه بود؛ لذا طبری با توجه به این واقعیت در ذیل آیه شریفه ، چنین مینویسد: «فأمَرَالفریقین َبالاستکانة ،َوالخضوع َلـه َبالطاعـة ،َوإفـرادَالربوبیـة َلـهَ والعبادة َدون َالأوثان َوالأصنام َوالآلهة .