خلاصة:
اقتصاد رفتاری و توسعه خرد از رویکردهای جدید علم اقتصاد هستند که از دهه ۱۹۷۰ به بعد بروز پژوهشی داشتهاند. هر دو یافتههای جدیدی دارند که میتواند برای حل و فصل خلا توسعه نیافتگی بکار روند. یکی از عناصر کلیدی توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران، نداشتن سیستم مالیاتی استاندارد است. در ضمن یک نارسایی معنادار دستگاه مالیاتی در ایران، فرار مالیاتی است که در عمل نزدیک به ۵۰ درصد برآورد میشود. نبود دستگاه مالیاتی استاندارد در ایران یک علت اساسی نفت خام محوری تامین هزینههای دولت نیز هست. با توجه به شرایط حاضر اقتصاد ایران و کاهش درآمدهای نفتی، تامین مالی هزینه دولت از طریق مالیات بیشازپیش اهمیت دارد. از اینرو این مقاله با استفاده از رویکرد اقتصاد رفتاری، پدیده فرار مالیاتی در ایران را مورد بررسی قرار داده است. در این کار از روش اقتصاد آزمایشگاهی و مدل توبیت استفاده شده و شرکتکنندگان از طریق نرمافزار زیتری[1] وارد فرایند بازی شدهاند. نتایج نشان میدهد که شهروندان ایرانی حاضرند برای حل مشکل فرار مالیاتی، از منافع شخصی خود بگذرند و به اثربخشی سیاست اصلاح مالیاتی کمک کنند. این یافته بر اساس رویکرد سنتی اقتصاد قابل تبیین نبوده چون بر انگیزههای غیر نفع شخصی طلبانه استوار است. در عین حال این یافته خود تولیدگر بالقوه پیام سیاستی مهمی برای بهبود سیاستهای دولت نیز هست
Both behavioral economics and micro development have emerged from the 1970s, as new subdisciplines of economics. Their findings can help to resolve the hardships of underdevelopment in different countries including Iran. Meanwhile, a key underdevelopment factor in the Iranian economy is the lack of a standardized taxing system. In addition, a primary shortcoming of the taxing system in question is its huge tax evasion (which is actually estimated to be near 50%). Intending to analyze tax evasion in Iran, and by using a behavioural economic approach and experimental method (based on a public good game), this article is an investigation in this regard. The results indicate that Iranian citizens are ready to give up their self-interest in order to resolve a socioeconomic problem including tax evasion in their country. This finding is a symbol of micro development too. Also and potentially speaking, the findings of this article could be efficient policy implications for the Iranian government as well.