خلاصة:
هر جامعه بستری مشحون از تنشها و تعارضات گفتمانی است. هر گفتمان بر پایه باورها و مبانی فکری متفاوت، برای کنشهای اجتماعی راهکارهای مختلفی به دست داده و برای نیل به اهداف، ابزارهای متفاوتی را به کار میبندد. هدف این پژوهش بررسی تخاصم گفتمانی در رمان جنگ است. به این منظور، در گام نخست، گفتمانهای متخاصم شناسایی شدهاند و سپس فضای تخاصم و غیریتسازی میان گفتمانهای بازنماییشده در رمانهای شاخص جنگ بررسی شده است. پارهای از غیریتسازی در این رمانها معطوف به دشمن خارجی (عراق) است. در این فرایند، در خوانشی مبتنی بر باورهای ایدئولوژیک گفتمان انقلاب اسلامی، دشمن عراقی بهعنوان گروه کافران غیریتسازی شده است. افزون بر این، با تمرکز بر تجهیزات دشمن، از نیروی انسانی آنها عاملیتزایی شده است. در دیگر سو، گفتمان لیبرال و گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا، بهعنوان گفتمانهای متخاصم داخلی، غیریتسازی شدهاند. گفتمان لیبرال میکوشد با تکیه بر شعار تخصصگرایی، ایده بسیج عمومی را واسازی کند و با تضعیف نیروهای بسیجی و مردمی، هژمونی گفتمان غالب را بشکند. گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا نیز با طرح ارزشهای قومی در برابر منافع ملی، میکوشد ارزشهای قومی را جانشین نشانههای ملی کرده و یا آنها را برتر بنشاند. در نهایت، گفتمان انقلاب اسلامی هژمونیک شده و توفیق یافته است که گفتمانهای متخاصم را به حاشیه رانده و گاه نیز با مداخله هژمونیک گفتمانهایِ غیر را سرکوب کند.
Every society is an arena where different discursive conflicts exists. Every discourse provides different solutions for social interactions based on different beliefs and intellectual foundations and uses different tools for reaching its goals. The present study aimed to investigate the discursive antagonism in war novels. To this end, first antagonistic discourses were identified, and then the antagonistic atmosphere and otherness between the discourses represented in the war novels were analyzed: otherness in such novels focuses in part on the foreign enemy (Iraq). In this process, the Iraqi enemy is othered as a disbeliever in an ideological reading based on the discourse of the Islamic Revolution of Iran. Moreover, there is a tendency towards focusing on the enemy’s arms, hence neglecting the agency of its human forces. On the other hand, the liberal and ethnic nationalist discourses are othered as the domestic antagonistic discourses. The liberal discourse strives to deconstruct the idea of public mobilization by using the specialization slogan and defeat the hegemonic dominant discourse by weakening public mobilization. By juxtaposing ethnic values against national interests, the ethnic nationalist discourse strives to substitute ethnic values for national identity markers or give priority to the former. Finally, the Islamic revolutionary discourse becomes hegemonic, succeeding to marginalize the antagonistic discourses, or suppressing the other discourses by its hegemonic interference at times.
ملخص الجهاز:
در اين نوشتار تلاش شده است تا گسترة پژوهش از بررسي نزاع گفتماني با دشمن خارجي فراتر برود و تخاصم با گفتمانهاي داخلي را نيز دربرگيرد و نشان دهد که هر گفتمان ، هويت خويش را در تقابل با گفتمانهاي ديگر با تکيه بر چه عناصري تعريف ميکند و براي غيريت سازي و به حاشيه راني گفتمان رقيب ، گروه بندي گفتمان خودي را با تکيه بر چه مفاهيمي بنيان مينهد.
با توجه به هدف پژوهش - که بررسي تخاصم گفتمانهاي داخلي و خارجي و شيوه هاي غيريت سازي اين گفتمانها توسط گفتمان غالب است - از ميان رهيافتهاي متعدد تحليل گفتمان ، روش لاکلو و موف براي بررسي شناسايي و تحليل تخاصم گفتماني انتخاب شده است ؛ زيرا همان طور که يورگنسن و فيليپس اشاره کرده اند «نظريۀ لاکلو و موف هنگامي که به سراغ تحليل گروهبندي و هويت جمعي ميرود قوت بسياري پيدا ميکند» (١٣٩٢: ٢٣٩).
اين مقاله تخاصم / تنازع ميان گفتمان سياسي مسلط و گفتمان روشنفکر در باب نقد و ارزيابي آثار جنگ ، بررسي مؤلفه هاي داستاني و نظريه پردازي کردن مباني داستاني دفاع مقدس را بررسي کرده است ؛ اما تاکنون تحليل مستقلي انجام نشده است که تخاصم گفتماني را در دو سطح تقابل با دشمن خارجي و تخاصم با گفتمانهاي داخلي بررسي کند.