خلاصة:
شاهنامۀ فردوسی بسیاری از روایتهای اسطورهای ایرانی را در خود جمع کرده است اما داستانهایی وجود دارند که بنا به دلایلی فردوسی بدانها نپرداخته است؛ از مهمترین اسطورههای ایرانی غایب در شاهنامه، اسطورۀ آرش است. برخی محققان معتقدند فردوسی آگاهانه به این اسطوره اشاره نکرده است و برخی دیگر بر این باورند که این اسطوره در منابعی که مبنای شاهنامۀ فردوسی قرار داشته موجود نبوده است. این تحقیق میکوشد به این مساله از منظری تازه یعنی «تحلیل پارادایمی» پاسخ دهد. نویسندگان این مقاله بر این باورند که در صورتی که بپذیریم داستان آرش در منابع فردوسی موجود بوده است، میتوان تصور کرد آنچه فردوسی را بر آن داشته از پرداختن به این داستان صرف نظر کند تضاد بنیادینی است که بین پارادایم حاکم بر شاهنامه و پارادایم حاکم بر داستان آرش از منظر مرگ و زندگی وجود دارد. در پارادایم شاهنامه کنش طبیعی و بدیهی قهرمانان، ترجیح زندگی بر مرگ در هر احوال و شرایطی است اما داستان آرش داستانی است در ستایش مرگ خودخواسته و شهادت؛ انتخاب مرگ خودخواسته یا شهادت مسالهای است که اساسا خارج از پارادایم شاهنامه است و وجود داستانی همچون داستان آرش با محوریت ترجیح مرگ بر زندگی کاملا با پارادایم شاهنامه ناهمخوان است و حذف آن را میتوان تصمیمی برای تثبیت پارادایم حاکم و حفظ انسجام فکری متن تلقی کرد.
Although Ferdowsi's Shahnameh contains many narrations of Iranian myths, there are myths, that Ferdowsi did not address for some reason. One of the most important Iranian myths absent in Shahnameh is the myth of Arash. Some scholars believe that Ferdowsi did not intentionally refer to this myth, and others believe that this myth was not in Ferdowsi's sources. However, this research tries to look at this issue from the perspective of "paradigm analysis" And show that in the Shahnameh paradigm, the natural and obvious act is choosing life over death and the act of consciously and intentionally choosing death has never occurred by the heroes. In other words, the choice of deliberate death or martyrdom is an issue that is outside the Shahnameh paradigm. And Arash's myth could not have a place in Ferdowsi's Shahnameh because it is a story in praise of martyrdom. This is the result of comparing the paradigms that govern the Shahnameh and the myth of Arash, while the deliberate choice of death is absent in the paradigm of the Shahnameh, it is emphasized and praised in the paradigm of the myth of Arash. Hence, the paradigmatic contradiction between the two texts has prevented the presence of such a myth in the Shahnameh.
ملخص الجهاز:
دربارة اينکه چرا فردوسي داستان آرش کمانگير را در شاهنامه نياورده است به طور کلي دو ديدگاه وجود دارد: گروهي از محققان مانند جلال خالقي مطلق ، ابوالفضل خطيبي و هاينريش هاينزن معتقدند که اين داستان در منابعي نبوده که فردوسي در سرودن شاهنامه از آنها بهره برده است و گروه دوم شامل محققاني چون مجتبي مينوي، مهرداد بهار و سجاد آيدنلو بر اين عقيده اند که اين داستان در منابع فردوسي بوده اما فردوسي آگاهانه آن را حذف کرده و در شاهنامۀ خود نياورده است .
ابوالفضل خطيبي در مقالۀ ارزشمند «چرا داستان آرش کمانگير در شاهنامه نيست ؟» چنين نتيجه گرفته است که : بدين دليل داستان پرشور و حماسي آرش در شاهنامه نيامده که در منبع فردوسي ، يعني شاهنامۀ ابومنصوري نبوده است و نبود اين داستان در شاهنامۀ ابومنصوري به تحريري از خداينامۀ ساساني مربوط مي شود که با دستکاري تحرير رسمي و با حضور شخصيت هايي از خاندان هاي بزرگ ايرانشهر، چون خاندان سکايي رستم و کارن و مهران و جز آنها، که پيشينۀ آنها دست کم به دورة اشکاني مي رسد از نو پرداخته شده است (خطيبي، ١٣٩٦: ١٥٩).