خلاصة:
در این تحقیق تاثیرات رسانههای تصویری چون تلویزیون. سینما» ویدئو» ماهواره و مطبوعات در بزهکاری کودکان و نوجوانان مورد بررسی قرار میگیرد. کمتر کسی منکر این واقعیت خواهد شد که مردم نکاتی را از رسانه ها میآموزند. بسیاری از فعالیتهای آموزشی» تجاری» سیاسی و غیره بر پایه این اصل استوار است. مشاهدات روزمره و صدها بررسی انجام شده ء این واقعیت را تایید میکند. اما این نکته که مردم از رسانهها چه میآموزند و با تشریح پیامهای خاص رسانهها که در سناریوهای گسترده تر نهفته است. نکاتی هستند که به سادگی قابل تعریف نبوده و اندازهگیری آنها دشوار است. مسئله زمانی دشوارتر میشود که پیام خاص رسانهها شکل های متفاوتی به خود بگیرد و به رارئه تعابیر متفاوت کمک کند و یا در مواقعی که پیام جزء جدایی ناپذیر یک فرهنگ باشد. انتخاب بین رسانهها و محتوای آنها اغلب بعد از دوران مدرسه صورت میگیرد و در بیشتر مواقع بیانگر نوع و سلیقه و آمادگی ذهنی است که از داستانهای نقل شده و خلق و خوی شکل گرفته در محیط خانوادگی» مدرسه و دیگر نهادهای اجتماعی تاثیر میپذیرد. این گونه خصوصیات به طور سنتی» گروههای اجتماعی ۰ اقتصادی ۰ قومی مذهبی» سیاسی و غیره را از یکدیگر متمایز میسازد. توجه خاص به مسئله بزهکاری کودکان و نوجوانان را میتوان در آذعان عمومی به این نکته جستجو کرد که رفتارهای خلاف قانون کودکان و نوجوانان» ماهیتی متفاوت با جرایم بزرگسالان دارد و به همین دلیل باید به گونه ای متفاوت از بزرگسالان با آن برخورد کرد. در این زمینه» متخصصان رشتههای مختلف علوم انسانی نقش ایفا کردهاند ء اما نقش روانشناسی از برجستگی خاصی برخوردار است. به گونهای که میتون از سیطره روانشناسی بر بحث بزهکاری نوجوانان سخن گفت. در حال حاضر» بیشتر کتابهای مربوط به این حوزه با چنین نگرشی تالیف می شود و حاصل جمع تخصص کارشناسان حقوق و روانشناسی به شمار میآید. نکته آخر اینکه هنگام بحث در مورد یک معلول از پیش مشخص شده مانند اقدام خشونت آمیز» معمولا" مسئله علت و معلول مطرح میشود. مسئله این است که کدام یک از این دو مقوله مقدم بر دیگری است. قرار گرفتن در معرض خشونت رسانهای با تمایل به تماشای برنامههای خشن؟ آیا تمایل افراد به اقدامات خشونت آمیز و پرخاشگرانه سبب نمیشود که آنها برای ارضای خواستههای خود برنامههای خشن را انتخاب کنند؟ این پرسش دو پاسخ متفاوت دارد. اول اینکه ۰ د رسانههایی که در استفاده از محتوای آنها مخاطب حق انتخاب دارد ء تمایل به انتخاب مطالب خشونت آمیز به دلیل تاثیر پذیری از عوامل مختلف ء ممکن است به تشدید و تقویت حس پرخاشگری منجر شود. در مورد تلویزیون + مسئله تا اندازهای فرق میکند. کودک در خانوادهای به دنیا میآید که تلویزیون در آن در اغلب اوقات روشن است. در این خانه خشونت اجتناب ناپذیر میشود. در اینجا ء قرار داشتن قبلی در معرض خشونت منتفی است. تمایل و علاقه که ممکن است در رسانههای دیگر انتخاب را تحت تاثیر قرار دهد ء خود تا حدود زیادی تحت تاثیر محتوای کلی برنامهها که اکثر بینندگان تماشا میکنند. عامل تعیین کننده محسوب میشود. از این رو سوال اصلی این نیست که آیا خشونت رسانهای میتواند نوع خاصی از رفتار را از جمله خشونت واقعی سبب شود یا خیر. بلکه سوال این است که قرار گرفتن در معرض اطلاعات و سرگرمیهای توام با خشونت رسانهها چه تاثیری بر الگوهای متفاوت فکری و رفتاری دارد. اما راه اجتناب از انفعالی شدن زیادی از حد کودکان این است که دوران اولیه زندگی ۰ تلویزیون را جانشین مادر نکنیم. و بیشتر سعی کنیم که کودکان احساس کنند در خانواده مورد علاقه هستند و به وجودشان احتیاج است. و تا آنجا که ممکن است آنان را با دوستان و فعالیتهای دیگر احاطه کنیم.