خلاصة:
در دوران تحصیل دانش آموز در مدرسه نیز به علت شناخت نداشتن برخی از معلمان، بیشتر اوقات این اختلالات به عنوان اختلالات خاص یادگیری تشخیص داده نمیشوند، بلکه با عقب ماندگی ذهنی اشتباه گرفته و زمینه فشار روانی بر کودک فراهم میشود. در این میان اختلاف دیدگاه میان اولیا و مربیان، رفع این اختلالات را به تاخیر میاندازد. در یک سوی این اختلاف معلمان و مسئولان آموزش و پرورش هستند که برای تشخیص و پیگیری این اختلالات نیاز به دانش افزایی بیشتری دارند و در سوی دیگر ناآگاهی و نپذیرفتن وجود اختلال در کودک از جانب برخی از اولیا است. امروزه ملتها به نیروهای انسانی جدید و متفکران نو اندیش نیاز دارند. اکنون انتظار میرود دانش آموزانی تربیت شوند که از ادراک، دانش و مهارت برخوردار باشند و بتوانند معلومات خود را به کار ببرند، تحلیل کنند، پرسش کنند، کشف کنند، بیازمایند، بکاوند، مفاهیم را از دیدگاههای متعدد بنگرند، عملکرد موثر داشته باشند، اندیشهها و نظرات را با استدلالهای دقیق و به طور مستند ارزیابی کنند، از روشهای تحقیقی برای بررسی مسائل بهره گیرند، با کیفیت به کار و تولید بپردازند، معیارهای عملکرد صحیح را بشناسند و مسائل جدید را در موقعیتهای جدید حل کنند. دانش آموزان باید با کمک مشاورین مدارس از یادگیریهای سطحی و مبتنی بر حافظه و تکرار، فراتر رفته، به سوی مهارتهای تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی و کاربرد در موقعیتهای جدید، حرکت کنند.