خلاصة:
هدف پژوهش حاضر شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر کیفیت یادگیری مبتنی بر مغز با تاکید بر رویکرد تلفیقی بود. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کابردی و از نظر نحوه جمع آوری اطلاعات میدانی بود. جامعه آماری آموزگاران ابتدایی بودند که از بین آن ها افرادی که آشنایی با روش آموزش یادگیری مبتنی بر مغز و یادگیری تلفیقی داشتند با استفاده از روش در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. ابزارگردآوری داده ها چک لیست مبتنی بر پژوهش های پیشین بود. بر اساس نتایج جدول فوق، مهمترین عوامل به ترتیب، تمرکز و توجه، راهبردهای رابطه، اعتماد به نفس، زیبایی شناسی، هنر معلمی، محیط خلاقانه، توجه انتخابی، انگیزش، الگوسازی، استرس و فشار روانی، روحیه مثبت و شادی، طنز، ارتباط شخصی با معلم، عواطف و احساسات، تمرین و تکرار، موسیقی و درک مطلب، تعیین دقیق اهداف یادگیری و سبک اسنادی دارای اهمیت است. بر همین اساس در بین عوامل موثر، عوامل فیزیولوژی مغز دارای بالاترین اهمیت و بعد به ترتیب عوامل محیطی، نقش معلم، ادراکات، جستجوی معنا دارای اهمین می باشد. در نهایت می توان گفت با توجه به عامل شناسایی شده می توان گفت آموزگاران و مسیولین حوزه آموزشی مدارس می توانند با استفاده از رویکردهای تلفیقی و استفاده از اصول یادگیری مبتنی بر مغز می تواند به اثربخشی بیشتری در حوزه آموزش دست پیدا کنند.