خلاصة:
در این مطالعه نشان می دهیم که سیاست های منابع انسانی برای مدیران میانی بازاریابی (انتخاب، آموزش، ارزیابی و پاداش)، در رابطه بین شرکت هایی که دارای تناسب در انواع استراتژی های کسب وکار اتخاذ شده (فرصت جویان، تحلیل گران، مدافعان کم هزینه، و مدافعان تمایزطلب) و هم در انواع استراتژی بازاریابی اتخاذ شده (بازاریابان تهاجمی، بازاریابان انبوه، حداقل سازهای بازاریابی، بازاریابان ارزش)، و در انواع فرهنگ سازمان بازاریابی (ادهوکراسی، بازاری، سلسله مراتبی، و طایفه ای) و عملکرد این شرکتها، میانجی گری می کنند. علاوه بر این، شرکت هایی که در انواع استراتژی های کسب وکار و استراتژی بازاریابی و فرهنگ سازمان بازاریابی تناسب دارند، میزان عملکرد کلی شرکت و میزان کاربرد سیاست های منابع انسانی بالاتری را نسبت به شرکت هایی که تناسب ندارند، نشان می دهند. پژوهش حاضر بر مبنای نتیجه، کاربردی و توسعه ای و بر مبنای هدف، توصیفی و تبیینی و بر مبنای روش، همبستگی و پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق، مدیران بازاریابی شرکت های بازاریابی فرآورده های نفتی است. دادهها از ٣١٥ مدیر بازاریابی به صورت پرسشنامه جمع آوری شد و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شده است. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که: ١) تناسب انواع استراتژی کسب وکار، استراتژی بازاریابی و فرهنگ سازمان بازاریابی بر سیاست -های منابع انسانی اثر مثبت و معنی داری دارد. ٢) سیاست های منابع انسانی بر عملکرد سازمان اثر مثبت و معنی -داری دارد. ٣) سیاست های منابع انسانی برای سازمان بازاریابی در رابطه بین تناسب انواع استراتژی کسب وکار، استراتژی بازاریابی و فرهنگ سازمان بازاریابی بر عملکرد سازمان، اثر میانجی گری جزئی دارد.