ملخص الجهاز:
"باری حقیقتا من به کربلائی قربان حسد بردم.
یک فقره از مضمون کاغذش را نقل میکنم:در جواب آن شعر حضرت که من محض تشویق او نوشته بودم،و او تعریض فهمیده است.
ان الفتی من یقولها اناذا لیس الفتی من یقول کان ابی و از بابت تأخیر در فرستادن قلمتراش تقاضائی قدری دماغش سوخته بوده که باین قطعه اظهار انضجار نموده است: قلت لکلکی الخط لماونی و لم یطع امری و لا زجری مالک لاتجری و انت الذی تجری لذی الغایات اذ تجری فقال لی دعنی و لا تؤذنی حتی متی اجری بلا اجری(کذا) بین تنبیهی از من کرده است،عجبتر اینکه بقال نشده ترازو داری آموخته قلت لطرفی الدمع را لکلکی الخط نوشته است.
باری از محمد و علی که بکلی مأیوسم.
تو اگر مرد این میدان هستی دستی از آستین بیرون بیار،و قلم کربلائی بچه را از زمین بردار.
والسلام علی من اتبع الهدی» الفت اصفهانی دل گفت که آرزوی دلدار خوش است لب گفت سخن همیشه با یار خوش است چون دیده شنید گفت دیدار خوش است لبخندزنان بهر سه،افسونگر عشق گفتا بکمند من گرفتار خوش است"