ملخص الجهاز:
"(آمد سخری ندا زمیخانه ما کای رند خراباتی دیوانه ما) (برخیز که پر کنیم پیمانه زمی زان پیش که پر کنند پیمانه ما) ماهم همانند شما فرصتی کوتاه داریم و پروانه اقامت بیش از یک بهار در ما نیست.
این کاروان تیزتک که سند باد پایش هم گام رشد و هم لگام نابودی است و تک و تاز خود ادامه میدهد تا بسر منزل مقصود که نابودی باشد و اصل گردد مانند شما یا هر موجودی دیگر.
(از جرم گل سیاه تا اوج زحل کردم همه مشکلات عالم را حل) (بگشادم بندهای مشکل به حیل هربند گشاده شد بجز بن اجل) دقایق و ساعاتی که ما آنرا زمان طرب و روزگار شعف میدانیم چنان ما و شما را به نیستی میکشاند که طراوت و زیبائی با نکهت و رعنائی شما را که بازیگر شوخطبع خلقت با ناز معشوقانه آفریده یکباره چون حشیی خشک و و بیجان پرپر میکند و یا همچون باران تابستان که جهش و غرشی دارد و ناگاه آثارش محو میشود و یا بمانند شبنم صبحگاهان که چون مروارید بر گردن حوری و غلمان میدرخشد و با تابش نور آفتاب محو میگردد فانی میشوید و گوئی وجود نداشتهاید: فتابی کو برآمد نار گون ساعتی دیگر شود او سرنگون اختران تافته بر چارطاق لحظه لحظه مبتلای احتراق این زمین با سکون با ادب اندر آرد زلزلهاش در لرز و تب"