خلاصة:
منازعه بر سر ماهیت معرفت و تعیین شرایط لازم و کافی حالات
مثبت معرفتی فاعل شناسا به دو گونه نظریهپردازی درونگرایانه و
برونگرایانه انجامیده است. نظریهپردازان درونگرا بر درونیبودن
شرایط لازم و نظریهپردازان برونگرا بر بیرونیبودن آن پای میفشارند.
ابهام در مفهوم درونی وبیرونی و چگونگی ارزیابی اهمیت و جایگاه
مؤلفههای درونی و بیرونی تحلیل معرفت قلب تپنده بحث
درونگرایی و برونگرایی در دو دهه اخیر تاریخ معرفتشناسی معاصر
است.
ملخص الجهاز:
"بنابراین، میتوانیم برونگرایی و درونگرایی معتدل را چنین تعریف کنیم: درونگرایی معتدل(94)، گویای این دیدگاه است که دستکم یک شرط درونی دیگر جز شرط فقدان مبطل در میان شروط منفردا لازم و مجموعا کافی جواز وجود دارد.
باری، این داستان به همین جا پایان نمیگیرد و همچنان پرسشهای دیگری در پیش روی طرفهای بحث قرار دارد که چارهای جز پاسخگویی ندارند؛ مثلا برونگرایان معتدل باید پاسخ گویند که به چه دلیل ارضای شرط فقدان مبطل لزوما به ارضای شروط درونی دیگر میانجامد؟ آیا رابطهای استلزامی میان آنها برپاست؟ آنان چه قرائتی از شرط فقدان مبطل در نظر دارند که میتوانند هر شرط درونی دیگر را از شروط فرعی و زیرمجموعه آن بدانند؟ درونگرایان نیز باید بگویند که چگونه درونیبودن شرط یا شرطهای جواز یا توجیه به معنای دسترسی معرفتی شناسنده به آن با مسئله صدق یک باور که امری غیردرونی و عینی است، پیوندی ناگسستنی دارد.
; "Internalism and Externalism in Epistemology" in Alston EpistemicJustification, Cornell University Press, Ithaca, 1989.
; "The Coherence of Virtue and the Virtue of Coherence" in Knowledge inPerspective, Cambridge University Press, New York, 1991.
; "An Internalist Externalism" in Alston, Epistemic Justification, CornellUniversity Press, Ithaca, 1989.
Alstion, Epistemic Justification, Cornell University Press, Ithaca, 1989, 172-82.
Alston, Epistemic Justification,Cornell University Press, Ithaca, 1989, p 81-114.
Sosa, Knowledge in Perspective,Cambridge University Press, New York, 1991, p 131-45."