ملخص الجهاز:
"زمین ورزش مدرسهء ما طنز کوتاه هوشنگ فتحی (به تصویر صفحه مراجعه شود) آن وقتها که من محصل دورهء ابتدائی بودم، جنب حیاط مدرسهء ما یک زمین ورزش بزرگ بود که هر اندازه دانشآموزان به آن علاقه نشان میدادند و برای زنگهای ورزش نقشه میکشیدند،اولیاء مدرسه میانهء خوشی با زمین و ورزش نداشتند و بسا در صدد بودند که به هر ترتیب شده است،خو را از شر آن خلاص کنند!
حتی،در این باره به برخی مقامات نامه نوشته و درخواست کرده بود که میدان را به مکان دیگر منتقل کنند(انگار زمین ورزش هم یکی از معلمان مدرسه است!)و دلیل آورده بود که این زمین،دانشآموزان را عصبانی میکند.
اما،در حقیقت میدان ورزش نبود که ما را عصبانی میکرد؛بلکه بابای پیر مدرسه بود که عملا رئیس ورزشگاه به حساب میآمد و به کمترین بهانه،ما را از میدان بیرون میراند.
نفرین و نالههای همیشگی بابای پیر مدرسه این بود:«امیدوارم هرچه زودتر این زمین لعنتی را از اینجا منتقل کنند تا هم من آسوده شوم و هم آقای مدیر به آرزویش برسد."