ملخص الجهاز:
"ناهید سلمانی-مقام دوم قطعهنویسی(مشترک) هفتمین دورهء مسابقهء قلم معلم شاعر لحظههای تنهایی «به عاشق و شاعر بومی سرود:خسته قاسم» (به تصویر صفحه مراجعه شود) چشمهایش شراری از عشق داشت و مهتاب،بزرگترین امانتی بود که به او سپرده بودند،هرشب،مثل سایهای کوچههای مهتابی را میپیمود و از شببوها عطر میسترد.
آنوقت شاعر میشد،شاعر لحظههای تنهایی!و میگفت و میگفت و میگفت...
غروبها،تا تابش مهتاب،یک قدم فاصله داشت،زیر سایهسار بید مینشست و از خوشههای آویختهاش ابیات تر میچید.
موهای پریش بید را میبافت و به طره بنفشهها سنجاقکی میزد،پروانهها را میچید و لای علفها گم میکرد.
خوش بود،شاعر بود،شاعر لحظههای تنهایی!
یک روز بهار را،در فاصله پائیز و زمستان بهانه کرد و رفت.
همه جستجو شد،به دنبال تازگی رفت.
اما نه گرم کرد.
اما هنوز شاعر بود.
شاعر لحظههای تنهایی!
دنبالهاش خورشید بود و راه شیری ستاره میریخت.
آنوقت خسته شد،لحظههای تنهایی!
شاعری بود،شعرش به وسعت بیدستان،خستهای شد، التماسش مجنون زار!"