ملخص الجهاز:
"قبل از اینکه لب به سخن بگشایم،مبصر کلاس با بیانی نسبتا اعتراضآمیز گفت«خانم معلم،بچهها هدیههایشان را روی میز گذاشتند،فقط زهرا حاضر نشد و گفت باید خودم یان هدیه را به خانم بدهم».
باز هم قبل از اینکه قادر باشم سخنی بر زبان آورم،بچهها یک صدا فریاد زدند:«خانم زهرا برای شما انگشتر طلا آورده است و میگوید ممکن است گم شود.
روی پاکت نوشته بود: لطفا نامه را در منزل بخوانید و هدیه را بعد از خواندن نامه باز کنید.
مادرش میگفت:چند روز قبل زهرا به پدر گفته است که میخواهد برایروز معلم هدیه بگیرد.
مادرش هم گفت که زهرا پولهای مختصر قلکش را جمع کرده بود تا برای من هدیه بخرد.
در آن حال،با خود میگفتم:ای کاش هدیه روز معلم برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشد و همانند خاطرات تلخ و شیرین زندگی زودگذر ما،میگذشت."