ملخص الجهاز:
"مهرورزی و عدالت اصل باد سیم یاران تا قیامت وصل باد آخر شعر است و بیته دیگ نیست توی کفش شاعر اصلا ریگ نیست و به قول بچههای با صفا زت زیاد و التماسات دعا دیم دیریم،دیم دیم دیریم،دیمدام دارام بیش از این عرضی ندارم و السلام علی محمد مؤدب یا علی بن موسی الرضا قصه چشم تو را آهو به آهو میبرد باد تا میآید از لبخند گل بو میبرد سرو گردن میکشد،گلدسته قد تو را سبزه حظ خویشتن را بیهیاهو میبرد صبح از روی تو تقلید شکفتن میکند شب ولی دزیده خط از طرز گیسو میبرد نه حکایت تو را تنها که زنجیر طلاست خاک پایت را ترازو از ترازو میبرد بی که محتاج عصا باشد ید بیضای تو رونق از بازار گرم هرچه جادو میبرد در پی هر گام تو،بی خویش میگردد زمین پا به هر جا میگذاری،سجده آنسو میبرد مستطیع حج تقوی میکند یادت مرا باد را با خود به دریاها،پر قو میبرد شرط توحید است چشمان تو،اشک من گواست گریه را لبخندهی عدل تو از رو میبرد در ضریح زرنگاری عشق زندانی شده است آخر اما بازی تاریخ را او میبرد تهران-آذر 84 تو محمد رضای آقاسی!"