ملخص الجهاز:
"فلسفهء حیات) eihposolihpsnebel ( ویلهم دیلتی،نوعی جدید از انسان شناسی،که در حال حاضر بسیار ذینفوذ میباشد و حتی نهضت باصطلاح پدیدار شناسانه را تحت تأثیر قرار داده است،بر این اعتقاد است که فلسفه راستین بایستی منحصرا معنای خود را در انشان جستجو کند و بیشتر خصوصا در جوهرهء وجود عالمی انضمامیاش.
عالم هنوز به همان شکلی که در پیش بنظر میآمد بنظر میآید؛زندگی در عالم و زندگی عالم منقطع نمیشود:عالم اینک یک«عالم»در بین هلالین است،این صرفا یک پدیده است، جریان تجربه و شعور است،که به طور کلی-اینک،با این وجود،که خود شعور به شکل استعلایی تقلیل یافته است-تنها اعتبار پدیدهای دارد.
آیا از پیش قطعی نیست که جهان،که در موقف طبیعی عالم همهء آنچه که بدون چون و چند وجود دارد میباشد،صرفا دارای حقیقت نسبی استعلایی است،و اینکه تنها ذهنیت استعلایی است که بدون چون و چند وجود دارد؟ اما اینجا اعتراضی به نظرم میرسد:درست است که من افکاری در مورد عالم داشتن و دربارهء آن سخن گفتم زیرا به یمن اعمال ادراکیام،مثل تفکرم،برایم معنی و اعتبار داشت.
شاید پذیرفتن اینکه تمامی موجودات و مطابق آن تمام عالم موجود از نظر استعلایی نسبی است مطلقا ضروری باشد،اما اگر این جمله صرفا به نحو صوری عرضه شود،همانطور که در اینجا شده است،کاملا غیر قابل درک میباشد،و اگر به خود اجازه دهیم تا به مباحث نظری کشیده سشویم که همواره قائل باصطلاح شناخت شناسی بودهاند همین طور باقی خواهد ماند."