خلاصة:
رهبری مدرسه بحثی است که سالهای طولانی به عنوان یکی از زمینه های اولویت در مدیریت آموزشی مطرح بوده است. با در نظر داشتن این حقیقت، نویسندگان این مقاله سعی کرده اند یافته های پژوهشیف نظریه ها و همچنین تجربیات موجود در زمینه رهبری مدرسه را گردآوری کرده آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. این کار، نمونه بارزی از تجزیه و تحلیل اطلاعات است که فلسفه حاکم بر تحقیقات ترکیبی و فراتحلیلی را تشکیل می دهد. اما آنچه در این مقاله مورد توجه خاص قرار گرفته آن است که تلفیق و تحلیل یافته های پژوهشی به تنهایی نمی تواند یک هدف غایی و نهایی محسوب شود. به همین دلیل نویسندگان سعی کرده اند که مضامین عملی متصل به یافته های پژوهشی را در عملکردهای مدرسه و تعامل روزمره مدیران مدارس با مدیران دیگر، معلمان، دانش آموزان و جامعه پیرامون مدّ نظر قرار دهند. وجه مهم و متمایز این کار، تلفیق یافته های پژوهشی و نظریه ها با تجربیات عملی است. مجریان و دست اندرکاران همواره گلایه مندند که مطالب و مقالات نظری هیچگاه در کارهای روزانه آنها تاثیر و فایده ای ندشته است؛ زیرا محققان آن قدر بام حیط مدرسه و مشکلات آن بیگانه هستند که نظریه هایی را که در آزمایشگاهها تنظیم می کنند هرگز نمی تواند در محیطهای واقعی مدرسه و کلاس درس کاربرد داشته باشد. از سوی دیگر، محققان نیز معتقدند پژوهشهایی که برای حل یک مشکل خاص جهت گیری شده باشند، فوق العاده موردی هستند و نمی توانند از جامعیت لازم برخوردار باشند. از همین رو، مقاله حاضر سعی کرده است مفیدترین جنبه های نظریه ها را با خردمندانه ترین توصیه های عملی بیامیزد. ترکیب این دو رویکرد، بویژه در زمینه های مشترک آن، می تواند بسیاری از مشکلات مطرح شده درباره هریک از آنها را مرتفع سازد. این مقاله به وسیله سرکار خانم فاطمه فقیهی ترجمه و تلخیص شده و در اختیار فصلنامه تعلیم و تربیت قرار گرفته است که به این وسیله از ایشان تشکر می شود.
ملخص الجهاز:
آنچه که همهء این مطالعات بهطور مشترک بهعنوان یک رفتار رهبری به آن اشاره کردهاند،محور قرار دادن هدف اصلی مدرسه یعنی یادگیری دانشآموزان است.
مدیر الف در مواجهه با دانشآموز بیانضباط به خاطر میآورد که پس از اعتراض معلمان مبنی بر بیاعتنایی او نسبت به دانشآموزان بیانضباط،به آنها قول داده است که در این مورد برخورد جدیتری داشته باشد و قوانین مدرسه را اجرا کند.
واقعا چه عاملی موجب میشود که این دو مدیر اینگونه فکر کنند و اینگونه عمل کنند؟آیا تفاوت فکر کردن آنها و تفاوت عمل آنها در تفاوت انگیزههایشان نیست که یکی عمیقا نگران یادگیری و موفقیت یکیک کودکان است و دیگری به موضوعهای سیاسی که در اطراف مدرسه میگذرد،میاندیشد؟ما نمیتوانیم پاسخ این سؤالها را از تحقیقاتی مانند آنچه کروک یا سایرین انجام دادهاند دریابیم؛زیرا پاسخ اینها تنها به آن چیزی مربوط میشود که در ذهن مدیران میگذرد و در عمل و تعهد آنها منعکس میشود.
پس آنچه باید دوباره بر آن تأکید شود،این است که مقاله سعی ندارد نسخهای واحد برای رهبری موفق در مدرسه تنظیم و تجویز کند؛بلکه درصدد آن است که ابتداییترین و کمترین ویژگیها و مبانی رهبری را که مدیران مایلاند از آنها آگاه شوند و به آنها مجهز گردند،در اختیار آنان قرار دهد.
بسیاری از مدیران تازهکار-حتی با داشتن مایههایی از ویژگیهای مدیریتی-ممکن است در ابتدا ندانند در برابر اتفاقهای غیرعادی که نیاز به یک ابتکار عمل و رهبری دارد تا چه حد باید سرسختی و تا چه حد باید انعطافپذیری داشته باشند و از چه راهحلهایی استفاده نمایند.