ملخص الجهاز:
"باری پس از مراجعت آقایان علماء و برقراری مشروطه و رفتن علماء بمجلس،انگلیسها که در واقع مقصودشان از تعلیم دادن لفظ مشروطه،آن بود که ریشهء روحانین از بنیاد کنده شود و تلافی مسئله تمباکو را بکنند یک وقت ملتفت شدند که خلاف مقصودشان عمل شده زبرا که عموم علماء در این مسئله شرکت کردهاند،درصدد برآمدند که میان آنها بدست عمالشان نفاق بیندازند!لهذا بعضی از روزنامهها بنای هرزهدرائی را گذشته و نسبت بدین اسلام توهین نمودند و همچنین عمال داخلی مجلس هم حرفهای کفرآمیزی میگفتند جمعی از مسلمانها رجوع به علماء نمودند که این چه بساطی است که این بیدینان برپا کردهاند!ما گفتیم مشروطه میخواهیم ما حاضر نیستیم نسبت بدین و مذهب ما علنا اهانت کنند فقط از میان علماء کسی که گوش بسخن آنان داد مرحوم شیخ بود، محض همین مسئله یک لایحه نوشت که همیشه اوقات جمعی از علماء طراز اول باید ناظر در مجلس شورای ملی باشند تا احکام خلافی از آنجا صادر نگردد و دین اسلام اسباب ملعبهء بیدینان نشود و این لایحه جزء قانون اساسی نشود من دیگر در مجلس حاضر نخواهم شد.
پس از ملاقات عرض کردم میخواهم علت موافقت اولیه حضرت عالی را با مشروطه و جهت این مخالفت ثانویه را بدانم؟ اگر مشروطه حرام است پس چرا ابتدا همراهی و مساعدت فرمودید؟و اگر حلال و جایز است پس چرا مخالف میفرمائید؟ دیدم این مرد محترم اشک در چمشانش حلقه زد گفت:من و الله با مشروطه مخالفت ندارم با اشخاص بیدین فرقهء ضاله و مضله مخالفم که میخواهند بمذهب اسلام لطمه وارد بیاورند!روزنامهها را که لا بد خوانده و میخوانید که چگونه بانبیاء و اولیاء توهین میکنند و حرفهای کفرآمیز میزنند!من عین حرفها را در کمیسیونهای مجلس از بعضی شنیدم از خوف آنکه مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع کنند خواستم از این کار جلوگیری کنم آن لایحه را نوشتم تمام دشمنیها و فحاشیها از همان لایحه سرچشمه گرفته است!علماء اسلام مأمورند برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم."