شاهراه کمال (4) المتفرقات

"نیکو برهان رسالت اعجاز بشر است(4) و آب هوس و مراد را بدهان نتوانستند رسانیدن از آنکه مشتشان باز بود،و افسانه و افسونشان دراز،و در این چند قرن اخیر آن دیگ هوس‌ از جوش افتاده بود،و شغالان حدیقه توحید از خروش،تا در اواخر قرن‌ سیزدهم هجری و نوزدهم میلادی یکی در هند سری بلند کرد و دیگری‌ در سودان و مدعی مهدویت شدند و انصافا از حدود قرآن تجاوز نکردند و بعقیده خویش ترویج کلمه مقدسه لا اله الا الله نمودند که ما شرح آنها را شاید در فصول بعد ایراد کنیم خنده خنده در اینجا است که دیگری در شیراز عقیده جدیده ابراز نمود و باب بی‌باکی و جسارت بنحوی گشود که رتبه خویش را در بیان‌ خود از محمد مصطفی افزود و در عالم وهم و خیال به تسویلات نفس بد سگال یا تبدل و تغیر احوال قیامتی برپا کرد و حشر و نشری نمودار نمود و جهنمی ساخت و بهشتی بپرداخت و صراطی کشید و میزانی استوار و برقرار نمود و امواتی از قبور ابدان بیرون کشید و زنده نمود،و برخی را به بهشت اقبال برد و سایر اهل جهان را بحجیم انکار و ادبار بینداخت و طعمه آتش قهر نمود،و سپس احکامی وضع کرده و دستوراتی‌ بسلاطین عالم داده که هرکس اسمان بکلمات او نیاورد با اشد عذاب معدوم‌ و نابودش نمایند،و روز و شب انتظار بکشند تا دو هزار و یکسال مطابق‌ سنه مستغاث که کسی دیگر چون او ظاهر خواهد شد او را بپذیرند و جان نثارش کنند و بر پیروان خود که اهل جهان هستند واجب نمود تا تمام نفایش دنیا را نگاهداری کند و چرب و شیرین عالم را مهیا بدارند که دو هزار سال بعد تقدیم جمال عدیم المثال آن موعود بدارند."