خلاصة:
شمول یا عدم شمول شریعت بر همه شؤون و اطراف زندگی آدمیان از دیرباز مورد گفتوگو و
مطمح انظار بوده و امروزه یکی از پرچالشترین مسائل است. آنچه بر ضرورت این بحث ـ
افزون بر آنچهگذشت ـ تأکید میکند، اظهارنظرهایی است که در این زمینه صورت گرفته
و از افراط و تفریط خالی نیست؛ بهویژه که این بحث صرفا فنی و علمی، گاه صبغه
سیاسی بهخود گرفته و اندیشههایی بیپایه وغیرعلمی را پدید آورده است.در این مقاله، کوشش بر این است که بحثی بهدور از آسیبهای پیشین و با توجه به
قرآن، سنت و عقل سامان یابد. نویسنده، محور اصلی بحث را «تبیین حوزه شریعت و نقش
عرف در این زمینه» قرارداده است و در مجموع، به چهار اندیشه اشاره میکند:اندیشه شمول، انعزال، ابهام و اعتدالاندیشه اول بر این است که هر حرکت و سکونی در شریعت جهانی وجاودان (شریعتاسلام)
دارای حکم است. نقطه مقابل این نظریه، گرایش به انعزال و بیطرفی مطلق قانونگذار
اسلام دربارهشؤون دنیایی آدمیان است.در اندیشه ابهام بر اینکه اصولی کلان و عام بهوسیله شارع بیان شده، بدون اینکه
دخالتی از وی در امور خرد و ساختارها صورت گرفته باشد، تأکید میشود.در این میان، اندیشهای که راهی میانه را میپیماید و به وجود حکم در هر واقعه
معتقد نیست، اما اندیشه انعزال و ابهام را نیز غیرکافی و ناموفق میبیند، «اندیشه
اعتدال» است.در دیدگاه اعتدال، وجود منطقهای فارغ از جعل، مورد تردید قرار گرفته و تقسیم
احکام به عقلی و شرعی رد، و بر تقسیم احکام شرعی به عقلی و نقلی تأکید شده است.
Since long time، the inclusion of all issues and aspects of human life has been the focus of concerns and controversies among theoreticians. In addition to this، what has doubled the urgency of need for discussing this are – though not so moderate-، views expressed in this regard; particularly، when this mere technical and scientific debate gets a political form and style resulting in a baseless non-academic ideas.
The author، in this article، has attempted to carry out a neutral discussion taking the Holy Quran، Islamic traditions، and human wisdom into consideration. He concentrates on “the explanation of the scope of Shariah and the role of common tradition” in this regard and points out the following four perspectives:
Inclusion، isolation، ambiguity، and moderation. According to the first perspective، there is a rule for any movement or quiescence in the Islamic universal and eternal Shariah. Contrary to this، the isolation perspective emphasizes on the neutrality of Islam’s legislator with regard to the worldly affairs of human being. The third perspective emphasizes that the macro principles are specified by The Supreme legislator without interfering in the micro level of structure and affairs. The fourth perspective has chosen a moderate way emphasizing on the classification of Shariah law into rational and traditional categories and rejecting any area free of revealed rule as well as the classification of religious rules into legal (sharei) and rational categories.
ملخص الجهاز:
"گویا انسان منتظر است در جهت نیایش و پرستشپروردگار، فرمانی برسد تا علقهای در این زمینه بیابد و عمل کند؛ البته ممکن است بشر به اقتضای فطرت و خرد، اصل نیایش و به اقتضای عادت یا خاطرهای که از ادیان پیشین باقی مانده، حرکتی را با شکلخاصی بهصورت نیایش و عبادت انجام دهد و شارع آن را امضا کند؛ اما در شریعت اسلام که محور گفتوگوی ما است، هر چند این اتفاق رخ داده، آنقدر در جزئیات و اجزا و شرایط عبادات ممضا از قبیلنماز، روزه و حج تغییر رخ داده که رنگ تأسیس به این عبادات داده است؛ ضمن اینکه سخن ما در راه یافتن بناهای مردم و تأسیسات عقلا و غیرتعبد در عبادات است و امضای شارع در عباداتی که از ادیانپیشین به ارث رسیده است، با این سخن منافاتی ندارد؛ البته خارج دانستن عرف، عقلا و عقل از حوزه عبادات و قبول آنچه شارع در این حوزه تعیین کرده، کمتر مورد بحث و نقد در درون دین قرار گرفتهاست.
مسائل کلان و خرد و قرار دادن دین و شریعت در حصار امور اخلاقی و فردی یا افزودن بیان چند اصل کلی و ارزشی چون رحمت، عدالت و مساوات چگونه با ادلهای که بر نیاز بشر به هدایت الاهی و رهبران آسمانی تأکید میورزد، قابل جمع است؟ این در حالی است که وجود حب و بغض، منفعتطلبی و انفعال ناخودآگاه بشر از ارتعاشات و تشعشعات عوامل پیرامون خود، موانعی است که رهایی بشر در تقنین را غیرقابل توجیه میکند* تعجب از کسانی است که وقتی سخن از فهم و تفسیر متون دینی به میان میآید، ذهن مفسر را متأثر از دهها پیشینه میدانند؛ به گونهای که هرگز نمیتواند خالیالذهن به سراغ متن مورد نظر برود؛ اما وقتی سخن ازتقنین و تشریع است، بشر را بر درک مصالح و مفاسد و تهی کردن خویش از همه عوامل مانع درک صحیح، توانا میدانند!"