اطلاعات: دفتر را باز کنیم الأدب والفن

"معلم یک(به میز خانم مدیر اشاره می‌کند):اونجا!(با معلم دو حرف می‌زند):خب،می‌گفتی!شام چی داشتن؟ زن(با تعجب):کجا؟! (به زن نگاه می‌کند):شما کاری داشتین؟ زن:با خانم مدیر... معلم دو(به میز مدیر اشاره می‌کند):اونجا! معلم یک(با ناراحتی):خانم محترم!نه بنده مدیرم،نه ایشون... معلم سه(رو به زن):چیه جانم؟با کی کار دارین؟خانم مدیر نیستن! معلم سه:حالا خودشون تشریف ندارن. معلم چهار:خانم عزیز!این که دیگر بحث نداره... معلم چهار:خودمون کار داریم خانم!شما کار دفتری دارین؟ برین تا فردا... (به تصویر صفحه مراجعه شود) زن:حالا نمیشه صبر کنم؟شاید خانم مدیر بیان. معلم هفت:شما اونو می‌شناسین؟تو رو خدا اگه مادرشو دیدین، بهش بگین یه روز،نیمساعت پاشه بیاد اینجا. شده؟ معلم دو:هیچی خانم!به مادرش بگین یه روز بیاد اینجا تا خودمون بهش بگیم. معلم سه:هیچی خانم!شما فقط به مادرش بگین یه خورده‌ همت داشته باشن،فکر داشته باشن،یه سری به مدرسه بزنن تا متوجه‌ بشن که دخترشون چقدر بی‌نظمه،چقدر گیجه،چقدر بچه‌ها رو اذیت‌ می‌کنه و با هیچکس نمی‌سازه..."