ملخص الجهاز:
"روابط استد مطهری و دکرت تغییر داده،ضرورت نداشت این چنی برخورد غیر مطنقی بامسئله انتشار یادداشتها داشته باشد،متأسفانه ایشان با اینکه این همه بربرهان و استدلال تکیه داشته و طرفدار فکر و اندیشه است،در مواردی مخاف خود را بشدت با عناوین نامطلوبی مورد حمله قرار میدهد،در اینجا حوصله استقصاء نیست که برخی از این تندرویها را از مقالات ایشان گردآوری کنیم تنها یک مورد را (دقت کنید چند مورد در این یک مورد است)درباره همین کتاب مطهری افشاگر توطئه میآوریم،این در حالی است که ما خود در ابتداء این بحث اشاره کردیم که نحوهء طرح این کتاب از جهات متعددی نادرست است،اما اینک سخنان تند آقای سروش نسبت به مؤلف کتاب فوق:نویسنده آن اکتاب هم، چنانک که از مفاد بعضی پانوشتها برمیآید،با دستهای مهر میورزد که دیری است عشق فاشیسم و ولایت هیتلری را در سر میپرورانند و کارشان لکه دار کردن شخصتیها و پراکندن نفرت ضد یهودی و سوراخ کردن کلمات و بیرون کشدین فلسفه وفکر از اعماق و الفاظ است(همان کارها که فیلسوفاناستاد در همین کتاب(وحی و نوبت) وقتی مسئله ختم نوت رامطرح میکند، عباراتی را از کتاب حایاء فکر دینی در اسلام نقل و نقد میکند،خلاصه نظر اقبال این است تاریخ به دو دوره قدیم و جدید تقسیم شده و انبیاء سلف متعلق به دوران قدیم بوده و نبی اکرم(ص)در آستانهء دوره جدید ظاهر گشته است،رمز خاتمیت او نیز این است که بشر از دورهء کودکی خارج شده و به دورهء عقل برهانی پا نهاده است،وحی دید تنها منابع معرفت جدید را مشخص میکند و دیگر مانند دورهء فاشیست میکردند و به دیگران میآموختند)،مطرح کردن خود به هر قیمتی و ستایش و پرستش قدرت و نان و نرخ روز خوردن و حسات نسبت به افراد محبوب ورزیدن و با تفکر،دشمنی کردن و به بهانه کوبیدن عقل فضولی و جزوی و با اتهام غرب زدگی هر سخن و اندیشهای را مورد طعهن و حمله قرار دادن و بی عملی را تلقین و تزریق کردن،و تاریخپرستی را سرمشق و سرلوحه کار خود قرار دادن،و عجز در برابر خدای تاریخ کردن و منطق را باز نشسته دانتسن و برهان را مسخره کردن و در علم،طعن زدن و اگزیستانسیالیزم الحادی رانشر کردن و ادبمی را حیران و سرگشته و مضطرب و بیپناه و بی خدا وانمودکردن و او را اسیر و ذلیل«حوالت تاریخی»انگاشتن و عاجزانه و ذلیلانه چشم بر آستانهء خدای تاریخ دوختن و از و انتظار معجزه و کرامت داشتن و با همه قدرتها و حکومتها جوشیدن و..."