ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) سرگردانی میان"نظام"و"جنبش": بنبست اصلاحطلبان حکومتی مهرداد مشایخی درآمد دوم خرداد 6731 که برخی آن را"نه بزرگ،آری کوچک"خواندهاند،نقطه آغاز پویشی تازه در حیات سیاسی- فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی بود؛پویشی مملو از ظرفیتها،امکانات و انرژیهای رها شده برای ایجاد یک جنبش عظیم اجتماعی در جهت نوساماندهی کشور،دموکراتیکسازی،تقویت سویه جمهوریخواهانه نظام،رفع یا کاهش تبعیضها و متحول ساختن ساختارهای اصلی نظام(توسعه سیاسی،عقلانی کردن اقتصاد و بهبود سطح زندگی فرودستان،قانونمند کردن دستگاه قضایی و نظایر آن).
شالوده نقد نظری-سیاسی ما حول این دو موضوع سامان یافته است: 1-خصوصیات و کارکرد جنبشهای اجتماعی 2-تحلیل ساختار و عملکرد حکومت در ایران پس از انقلاب امید است نگارنده در نقد خود جانب انصاف را رعایت کرده باشد و در راستای هدف اصلیاش،یعنی کمک به رشد فضای گفتوگو در جهت شکلگیری پروژههای متکاملتر پسا اصلاحطلبانه (Post-Reformism) ، گام برداشته باشد.
در این مورد نمیتوان به تنها یک دلیل اشاره کرد؛این پدیدهای چند علتی (Overdetermined) است که در زیر به مهمترین وجوه آن پرداخته میشود: 1-از ابتدای انقلاب و تا مدتها پس از انتخاب آقای خاتمی،نظام جمهوری اسلامی بر مبنای جناحبندیهای گوناگونی متاثر از عوامل طبقاتی- قشری،قرائتهای متفاوت از فقه شیعه و آرای آیت الله خمینی و گرایشهای سیاسی-ایدئولوژیک شکل گرفته بود.
با توجهب ه آنچه پیشتر در مورد موجودیت متناقض حرکت اصلاحطلبی گفته شد و نیز با توجه به جایگاه شکنندهای که این حرکت درون ساختار قدرت برای خود تعبیه کرده بود(از یک سو پایبندی به قانون اساسی،رعایت خطوط قرمز و رادیکالیزه نکردن مردم و از سوی دیگر خواست رفرم،دموکراتیکسازی و"تقویت عنصر جمهوریت نظام")،میتوان"درک کرد"که چرا تاکنون انتقاد ریشهای صورت نگرفته است."