ملخص الجهاز:
"چنانچه نتوانیم با مناسبات و واقعیات موجود، دموکراسی کامل را در ایران محقق کنیم،آیا عاقلانه آن است که در پی براندازی و آغاز کردن راه از نقطه صفر باشیم یا بهتر آن است که با تثبیت پیروزیها و دستاوردها،از فضا استفاده کنیم و برای گسترش و عمق بخشیدن به مؤلفههای مردمسالاری،پیشرفت علمی،فنی و اقتصادی بکوشیم و به تقویت نهادها بپردازیم؟آیا از نظر آنان،انفعال و بیعملی شهروندان به امید بروز انقلاب اجتماعی کلاسیک یا مخملی و یا دخالت خارجی راه نجات و استقرار دموکراسی است؟ به سخن روشن آیا با وجود اصلاحطلبان در حکومت و توزیع شدن قدرت،حرکت به سمت دموکراسی، تأمین حقوق بشر،استقرار صلح و پیشرفت اقتصادی و علمی و فنی کشور محتملتر است یا با یکدست شدن حاکمیت اقتدارگرا و بسته شدن فضا در درون و ماجراجویی یا تسلیم و وادادگی در بیرون؟آیا در عصر اصلاحات شاهد ارتقای ضریب امنیت ملی،افزایش اعتبار جهانی و نیز مطبوعات،احزاب و انتخابات نسبتا آزاد نبودیم؟نهادهای مدنی تقویت نشدند،حرمت و حریم خصوصی شهروندان از امنیت بیشتری برخوردار نگردید و امکان بهرهبرداری از حقوق مدنی و سیاسی آنان افزایش نیافت؟همچنین آیا جز این است که با توزیع قدرت و وجود مطبوعات و احزاب و انتخابات آزاد،مافیای قدرت و ثروت محدودتر و ارکان حکومت تا حدودی پاسخگو شدند،رذایل اخلاقی کاهش یافت، از ماجراجویی در عرصه بین المللی کاسته شد و تحجر و خرافات در موضع انفعال قرار گرفت؟آیا همه این موارد در جهت استقرار دموکراسی و حقوق بشر در ایران،با وجود موارد فراوان نقض حقوق شهروندان، نبود؟مگر معیارهای یک نظام دموکراتیک آن نیست که: اولا،حقوق و آزادیهای مدنی،سیاسی و فرهنگی شهروندان هرچه بیشتر تأمین شود."