خلاصة:
این الگوها صورتهای مشترکی هستند که با سابقهء چندین هزار ساله از اجداد بشر،نسل به نسل منتقل شده و در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند.این صورتها برای رسیدن به مرز خودآگاهی در نمادهای گوناگون طبیعی جلوهگر میشوند و در آثار هنرمندان نمود پیدا میکنند. در این تحقیق برخی کهن الگوهای شعر شاملو باتوجه به ساختار استفادهء شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.گاهی این کهن الگوها در قالبها و نمادهای محسوس(مانند جنگل،زمین،خورشید،دریا و امثال آن)و گاهی با تأثیر بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسیده.که مهمترین آنها در شعر شاملو آنیما،نقاب،خود،ماندالا،تربیع، اعداد،مام بزرگ،برادرکشی و عشق است. در این مقاله هریک از این کهن الگوها با نمادها و قالبهای گوناگون آن به اختصار بررسی و تحلیل است.
ملخص الجهاز:
"همچنین زمین هم مثل دریا صفات خاص زنان را دارد و شاید نسبت دادن صفات به زمین تا حدی متأثر از آنیمای درونی شاعر باشد: این است عطر خاکستری هوا که از نزدیکی صبح سخن میگوید زمین آبستن روزی دیگر است (آیدا در آینه،ص 27) شعر«پس آنگاه زمین»احمد شاملو نماد صریحی از صورت مثالی مادر است: زمین به سخن درآمده با او چنین میگفت: به تو نان دادم من،و علف به گوسفندان و به گاوان تو،و برگهای نازک تره که قاتق نان کنی.
شاملو با دقت و غور و بررسی خود این موضوع را دریافته است: غبارآلود و خسته از راه دراز خویش تابستان پیر چون فراز آمد در سایهگاه دیوار به سنگینی یله داد و کودکان شادیکنان گرد بر گردش ایستادند تا به رسم دیرین خورجین کهنه را گره بگشاید و جیب و دامن ایشان را همه از گوجهسبز و سیب سرخ و گردوی تازه بیا کند (آیدا:درخت و خنجر خاطره،ص 37) آنیما «در قدیمیترین ایام،مدتها پیش از آنکه فیزیولوژیستها از روی ساختمان غدد نشان دهند که در هر انسانی عنصر مذکر و مؤنث وجود دارد،این عقیده وجود داشت که یک اصل نر و ماده در یک جسم واحد وجود دارد.
هنگامی که مسلسل به غشغشه افتاد مرگ برابر من نشسته بود آن سوی میز کنکاش چه باید کرد و چگونه و نمونههای حرف را اصلاح میکرد از خاطرم گذشت که:چرا برنمیخیزد پس؟ مگرنه قرار است که خون بیاید و چرخ چاپ را بگرداند؟ (مدایح بیصله،ص 11) از دیگر نمادهای«خود»در روانشناسی یونگ عدد چهار و صورت جادویی ماندالا نیز میتواند باشد که هرکدام در جای خود توضیح داده خواهد شد."