"بعد از وی رودکی شاعر مشهور بخارا را میدانیم که چندین منظومهء مثنوی داشته و یکی از آنها قطعا کتاب«کلیله و دمنه»بود که بنا بمیل امیر نصر بن احمد سامانی آنرا(در بحر رمل مسدس مقصور)بنظم درآورده و فعلا اگرچه از نسخهء اصلی آن اثری نیست ولی ابیات متفرقه از آن(شاید بالغ بر صد بیت)در کتب متفرقه پیدا میشود3و یکی دیگر باغلب (1)پس از نگارش مقالهء راجع بشرح حال ابو المؤید در شمارهء 2 کاوه ذکری از او و از شاهنامهء او در ترجمهء فارسی تاریخ طبری بنظر رسید که بسیار اهمیت دارد زیرا که اولا این کتاب که در سنهء 352 تألیف شده قدیمترین مأخذیست که ذکر از ابو المؤید بلخی کرده و هم دلیل بر آنست که ابو المؤید مدتی پیش از تاریخ تألیف آن کتاب میزیسته زیرا که بلعمی مترجم کتاب در باب او در موقع ذکر پادشاهی بیوراسپ(چاپ لکنو،صفحهء 40)و شرح عاقبت حال جمشید و اولاد و اعقاب او چنین گوید:«و حدیثها و اخبار ایشان بسیار گوید ابو المؤید بلخی بشاهنامهء بزرگ»و ثانیا از این فقره معلوم میشود که حدسی که در مقالهء راجع بابو المؤید(در شمارهء 2)زده شده دائر بر اینکه وی شاید یکی از مؤلفین شاهنامهء معروف ابو منصوری بوده صائب نبوده زیرا که آن شاهنامه ظاهرا در سنهء 346 و بهر صورت بعد از سنهء 338(که ابو منصور محمد بن عبد الرزاق از هجرت فراری خود و اقامت اضطراری در ری و آذربایجان بطوس برگشت) تألیف شده و بسیار بعید است که ببخارا رسیده و آن قدر شهرت یافته باشد که بلعمی از آن مانند کتاب معروفی بعنوان«شاهنامهء بزرگ»سخن براند،در یک مقدمهء شاهنامهء خطی هم که در کتابخانهء دولتی برلین محفوظ است و تفصیلات زیادی علاوه بر مقدمهء معروف بایسنقری دارد نیز از ابو المؤید بلخی و«شاهنامهء بزرگ»او سخن رفته است."