ملخص الجهاز:
"وقتی که فرضیهای با مشاهدات و گزارشهای مشاهدهای در تعارض واقع میشود و پای ابطال در میان میآید،چه باید کرد؟آیا در این هنگام میباید فرضیه را کنار گذارد،درست نظیر مواقعی که اطلاعاتمان متقن و بدون خدشه بود؟یا اینکه باید به اطلاعات بها نداد و علیرغم آنها فرضیه را محفوظ نگاهداشت؟ تاریخ علم به ما میآموزد که دانشمندان در موارد مشابه گاهی اوقات فرضیهها را کنار میگذاردهاند و گاهی اوقات به اطلاعات شواهد تجربی اهمیت نمیدادهاند،مثلا آزمایش مایکلسون-مورلی که دکر آن هیچ نوع تغییری در سرعت حرکت نور مشاهده نشد،سبب طرد فرضیه اتر(1)گردید.
فیرابند که در بسیاری از مواضع فکری در مورد (*)سخن اخیر نویسنده هر چند از یک دیدگاه و بر مبنای تفسیر معینی از آراء پوپر و کوهن صحیح است از دیدگاهی دیگر غیردقیق و شبهه ناک است اگر چه در این مختصر نمیتوان به بحث در این خصوص که مسألهای فنی و دقیق است پرداخت لیکن به اختصار باید گفت پوپر در سراسر تاریخ علم علیرغم تعویضها و جایگزینیهای مداومی که میان نظریهها صورت میگیرد،به نوعی تداوم و اتصال قائل است،به این معنی که او معتقد است هر نظریه بعدی که جانشین نظریه قبلی میگردد واجد نقاط قوت نظریه قبل و وارث موفقیتهای آن است و به دلیل همین میراث بری نظریهها از یکدیگر است که سیر علم نوعی سیر پیشرونده و رشد یابنده محسوب میشود.
(مترجم) برخورد کند و نه تنها پیوسته در صدد دستیابی به شواهد خلاف تازه و بینههای مناقض جدید باشد (یعنی همان چیزی که پوپر توصیه میکند)که در عین حال میباید دائما خود این شواهد و بینهها را امکان آنها را ابطال نماید،یک چنین ملاحظهای در فعالیتهای امنیتی به نحو جدیتری برقرار است، زیرا در این حوزه گزارشهای مأخوذ از مشاهده اغلب ناتمام و متفرق و صحت آن نیز محل تأمل است."