خلاصة:
افزایش سهم زنان در نیرویکار یکی از چشمگیرترین پدیدههای روزگار اخیر است. این پدیده زنان بسیاری از مناطق را قادر میسازد تا از قابلیت خود در بازار کار بهره گرفته،به خودکفایی اقتصادی دست پیدا کنند. بخش دوم این گزارش گرایشهای مشارکت زنان در نیرویکار را موردبررسی قرار میدهد. اما آیا افزایش ورود زنان به بازار کار واقعا به این معناست که شکاف بین مشارکت مردان و زنان در حال کاهش است؟و آیا چنین واقعیتی به این معناست که زنان کارجو دریافتن شغل موفق هستند؟اگر زنان دریافتن شغل موفق هستند،ویژگیهای عمومی کار آنها چه تفاوتی با همتایان مذکرشان دارد؟ ارزیابی شش شاخص دیگر بازارکار (نرخهای بیکاری زنان،نرخهای بیکاری 2Lجوانان مؤنث،نسبتهای اشتغال به جمعیت، وضعیت اشتغال،اشتغال برحسب بخش و دستمزدها/درآمدها)نشان میدهد که نمیتوان به پرسش فوق به طور قطع جواب آری داد.امروزه تعداد زنان شاغل بیشتر از هر زمان دیگری است به طوری که در سال 2003 از جمعیت 2/8 میلیارد نفر شاغل دنیا 1/1 میلیارد نفر آن را زنان تشکیل میدادند (جدول 1-1).در ده سال گذشته سهم زنان شاغل از کل بازار اشتغال اندکی بیش از 40 درصد افزایش پیدا کرده است.با این وجود، برابری در کمیت کارگران مرد و زن به بهبود واقعی وضعیت اجتماعی-اقتصادی زنان،توزیع عادلانه مسؤولیتهای خانواده،دستمزد برابر برای کار باارزش یکسان و توازن جنسیت در تمام مشاغل منجر میشود.به طور خلاصه، هنوز برابری واقعی در دنیای کار قابل دستیابی نیست.
ملخص الجهاز:
"اما آیا افزایش ورود زنان به بازار کار واقعا به این معناست که شکاف بین مشارکت مردان و زنان در حال کاهش است؟و آیا چنین واقعیتی به این معناست که زنان کارجو دریافتن شغل موفق هستند؟اگر زنان دریافتن شغل موفق هستند،ویژگیهای عمومی کار آنها چه تفاوتی با همتایان مذکرشان دارد؟ ارزیابی شش شاخص دیگر بازارکار (نرخهای بیکاری زنان،نرخهای بیکاری جوانان مؤنث،نسبتهای اشتغال به جمعیت، وضعیت اشتغال،اشتغال برحسب بخش و دستمزدها/درآمدها)نشان میدهد که نمیتوان به پرسش فوق به طور قطع جواب آری داد.
ایجاد شغل مناسب کافی برای زنان فقط در صورتی امکانپذیر است که سیاستگذاران نه تنها باید اشتغال را در جدول 2-1-نرخهای مشارکت نیرویکار مردان و زنان(درصد)و شکاف جنسیتی بین تعداد زنان شاغل درمقابل هر 001 مرد،سال 3002 (به تصویر صفحه مراجعه شود) کانون سیاستهای اجتماعی و اقتصادی قرار دهند،بلکه همچنین باید دریابند که حتی مشکلات زنان در دنیای کار چشمگیرتر از مشکلات مردان است.
ممکن است استدلال شود که تمام زنان آمادهکار نمیخواهند شاغل بهشوند،ولی واقعیت غیرقابل تردید این است که بیکاری موجود نشان میدهد زنانی وجود دارند که میخواهند کار کنند ولی قادر به یافتن شغلی نیستند و از آنجا که میزان کلی بیکاری برای زنان بیشتر از مردان است،درنتیجه به فرصتهای شغلی بیشتری نیاز است تا تمایل زنان برای کارکردن را تأمین کند.
معمولا چنین مشاغلی دارای دستمزد خیلی پایین، درآمد نامنظم،امنیت شغلی یا درآمدی اندک بوده و فاقد حمایت اجتماعی هستند (گزیده 4-2) گزیده 4-2 آیا کار خانگی راهحلی برای ناهماهنگی نقش زنان محسوب میشود؟ اگرچه دادههای آماری رسمی مربوط به کار در خانه اندک هستند، ولی شواهد نشان میدهند که درنتیجه افزایش استفاده از نظامهای قرارداد ثانوی و تأمین منابع صنعتی از خارج و همچنین گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات رواج کار در خانه بهخصوص برای زنان درحال افزایش است."