ظرائف - مجلة اخگر الأدب والفن

"دو چشمم فرش آن منزل که‌سازی بزمگاه آنجا بهرجا پا نهی خواهم که باشم خاک راه آنجا چه خوش بزمی است رنگین مجلس خاقان،چه سودا ما که نتوان شد سپید از شومی(بخت سیاه)آنجا آن سیب را آب تا بزمگاه سلطان برد-سلطان سیب را بدید فرمود آنرا برگرفتند و چون بر مضمون آن واقف گردید آهی را اجازه ورود داد و او را از صحیت خود برخوردار ساخت (رستاخیز) ابو العینا روزی خلیفه نزد ابو العینا برسم عادت رفته بود گفت یا ابو العینا در خبرآمده‌ است که خدای تعالی هرکسی را بکوری و نابینائی مبتلا سازد هر آینه در عوض‌ روشنائی چشم چیزی باو میدهد که بهتر از آن باشد میخواهم بدانم که در عوض این‌ ابتلاء چه چیز بتو داده است. \(مهرایزد) سرخ‌ریش ریش ظهیر فاریابی سرخ و رنگین بوده است روزی قزل ارسلان گفت برای‌ ریش سرخ خود بر بدیهه چیزی بگوی که خاتمهء آن متضمن حسن طلب باشد."