ملخص الجهاز:
"2-گزارش به او افتاد-دست مظلوم را بگیر تا هم او شادان شود و هم ستمگر غمگین گردد ستمگر اگر بدستت افتد زود از او انتقام کش-عفو بر ظالم ستم بر مظلومان است 3-آخر کار خودخواه خراب میشود-جانب مردم نگاه نمیدارد-کار مردم را بمراد خود درست میخواهد-جناق دلبخواه شکسته 4-در دنیا چیزی بیثمر خلق نشده-روز باید روشن باشد و شب سیاه-پارچهء بیمشتری است-صد کور را عصا است صد سر را کلاه است 5-بریسمان دیو تکیه مکن-طناب مکر شیطان است-با سر بچاه افتاد-بچاه صد گزی با طناب پاره نتوان رفت-تیشه بریشهء خود زد-خودکرده کسی را گناه نیست خندهء مالک دوزخ شرمی از خالق بکن ای زاهد مردم فریب پیریت بیمت دهد ای شیخ زنگوله بپای میروی از رو،چو بر رو اوفتی اندر جهیم مالک دوزخ بریشت خندد از روی و ریای رمل مثمن محذوف فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن گو بگویم گو بگویم گو بگویم گو بگو صدا 15 قطعه 76 موضوع 369 بیجامه دامن ندارد گفت با منعم،ز روی مسکنت،روزی گدا جان این مسکین ز چنگ بینوائی کن رها گفت منعم،دامن آور تا دهم سیم و زرت گفت،من جامه ندارم،دامن آرم از کجا مطالبه از میت تا که مدیون زنده باشد،کن طلب از او طلب چون بمیرد عفو باید کرد مالخورده را مرد بخشاید اگر،از مرده بستانکار شد نامراد بیالف چسبید پای مرده را خیر خیر تا نگیرد دست،چوگان کی توان زد گویرا تا نشد سیراب،جو،کی آب گیرد کوی را خیر خیر میرسد آخر بغیر،اول بخود دست،شوید دست را آنگاه شوید روی را 1-از خالق شرم کن-مردم فریب است-زنگوله بپا است-از رو رفت-به رو بجهنم افتد-مالک دوزخ است-بریشش خندید-روی ریا کند."