ملخص الجهاز:
"بههرحال،اصل سخن در این است که چه عواملی باعث چاودانگی و کمالاسلام شده است؟به عبارت دیگر،علت تجدد شرایع پیشین و برانگیخته شدنپیامبران متعدد از سوی خداوند چه بود و چگون شد که در دوران اسلامی و پساز تعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آن علل رخت بر بسته،سلسلهی رسالت پایان پذیرفت؟پیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و یا شخصیت او دارای چه ویژگیها و عناصر ممتازی بودهو هستند که خاتمیت و کمال دین را تضمین کرده،چراغ هدایت آن را تا ابد پرفروغ نگه داشته است؟آیا اعلام پایان پیامبری خود نشانهای برای بینیازی بشرجدید از وحی و پیام الهی نیست؟(شریفی،1384،17).
بیدرنگ،این سؤال خدنمایی میکند که پس نقش ائمه معصوم شیعه علیهم السلامدر حوزهی تبلیغ و تبیین و تشریح احکام و معارف اسلامی چیست و آنحضرات در این میان از چه جایگاهی برخوردارند؟پاسخ این پرسش را با توجهبه نظر شیعه اینگونه میتوان داد که یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله تبییناحکام الهی بود؛یعنی وقتی مردم میخواستند وظیفهی دینی خود را بدانند بهایشان مراجعه میکردند و آنچه را در قرآن به وضوح و تفصیل نیامده است ازآن حضرت میپرسیدند.
3)اقبال لاهوری معتقد بود که دیگر ادعای هیچ کس را مبنی بر اینکه با عالمفوق طبیعت ارتباط دارد،نمیتوان پذیرفت و دوران تجارب درونی و عرفانی بهپایان رسیده است،اما استاد مطهری بر آن است که،اگر نظریهی اقبال لاهوریدرست باشد،باید با تولد عقل عجربی،آن چیزی که اقبال لاهوری آن را«تجربهی درونی»مینامد(مکاشفات اولیاء الله)نیز پیایان یابد؛چون فرض بر ایناست که این امور از نوع غریزهاند و با ظهور عقل تجربی،غریزه-که راهنمایی ازبیرون است-فروکش میکند،و حال آنکه خود اقبال لاهوری تصریح میکندکه تجربهی باطنی برای همیشه باقی است واز نظر اسلام تجربهی درونی یکی ازمنابع سهگانه معرفت(یعنی طبیعت،تاریخ و تجربهی درونی)است(همان،190)."