خلاصة:
این نوشتار، ضمن تبیین خاستگاه جنسیت در فلسفه علم به طور عام و علوم اجتماعی به طور خاص، به بررسی مدعای «علم فمینیستی» می پردازد. مفروضات، پیش فرض ها، منطق تحلیل روش شناسانه چنین علمی و قدرت پاسخگویی آن به مسائل اجتماعی، مورد بحث و بررسی انتقادی قرار می گیرد. سکوی پرش علم فمینیستی، انتقادات وارده بر علوم اجتماعی موجود است و مهم ترین چالش های نظری و روش شناختی نیز در تقابل آرای معتقدان علوم فمینیستی و منتقدان علوم فمینیستی (معتقدان عرصه علم الاجتماع) شکل گرفته است که در این نوشتار بدان ها پرداخته شده است. لزوم توجه به شرایط زمانی و مکانی موضوع مورد بررسی (مسئله زنان در اجتماع خویش) به همراه لزوم توجه به ویژگی های روش شناسانه این موضوع از جمله: مرکب و ذو ابعاد بودن، چند خاستگاهی و بین رشته ای بودن آن مورد مطالعه قرار گرفته و به عنوان یک تدبیر اساسی نیز به لزوم طراحی روش شناسی بومی در جامعه اسلامی ایران پرداخته شده و ویژگی های روش شناسی بومی بر پایه مبانی دینی و استدلال های مربوطه اقامه گردیده است.
Elaborating on the origin of gender according to philosophy of science in general and social sciences in particular، the paper examines the claim of the existence of a “feminist science” and critically analyzes the underlying assumptions، presuppositions، and the logic of methodological analysis of such a science، and its abilities to account for social problems. The starting point of the feminist science is its criticisms of the existing social sciences، with the most important theoretical and methodological challenges arising from the contradictions between the proponents and opponents of feminist science، which are also dealt with in this paper. In addition، the paper concentrates on the necessity of paying attention to time and place conditions of the subject matter under study (women in the society) and the necessity of paying attention to the methodological characteristics of the subject including multi-dimensionality، multi-originality، and multi-disciplinarily. The paper also stresses on the necessity of designing a native methodology in Iranian Islamic society، presents the characteristics of such native methodology on the basis of religious foundations، and offers the related arguments.
ملخص الجهاز:
"از سوی دیگر باید توجه نمود که پیوند دادن علوم اجتماعی به غایت وجود انسان و هستی، نگرش قابل قبولی است و ممکن نیست در این علوم تنها به مطالعه معرفت شناسانه یا بررسی چگونگی رشد علم و مفاهیم علمی بسنده نمود، لذا ناگزیر از پرسش درباره غایت و هدفی هستیم که علم به خصوص در حوزه علوم اجتماعی و انسانی به دنبال آن است، بدین جهت تصور علوم اجتماعی بدون توجه آن به «غایت هستی» ممکن نیست.
حال جای این سوال اساسی و بنیادین وجود دارد که آیا ملل اسلامی نباید بعد از کسب استقلال از چنگال استعمار، به تبیین عرصهی نظری و معرفتی خود در قالب علوم اجتماعی بپردازند؟ بر این اساس آیا نمیتوان ادعا نمود که انقلاب اسلامی ایران، دارای علوم اجتماعی مخصوص به خود است؟ چرا که جامعه اسلامی او ضاع و احوال تاریخی، اجتماعی و روانی خاص خود را دارد و در نتیجه، مسأله هویت مستقل علوم اجتماعی در دنیای اسلام مطرح میشود، چنین کاری تنها با نام ارزشهای مرتبط به هویت ملتهای اسلامی انجام نمیشود، بلکه با نام یک معرفت علمی صورت میپذیرد، زیرا این معرفت علمی مقتضـی وجـود رابطـهای (در عرصـه روشـی) بیـن علـوم اجتمـاعی و حـوزه جامعهشناسی (حوزه نظری) است.
به گفته هاردینگ 2 ، «ایجاد یک روش فمینیستی امکان پذیر نیست، چرا که تجربیات اجتماعی زنان، به واسطه طبقه، نژاد و فرهنگ در هم آمیخته میشود و رفتن فراسوی مرزهای طبقه، نژاد و فرهنگ نیز امکان پذیر نیست» (نقل از: Fee, 1986: 54) 9) کلام آخر راه اندازی رشته «مطالعات زنان» در ایران در عین حال که فرصت مغتنمی برای نگرش تخصصی و فنی به مسائل زنان و مشکلات آنها است، در عین حال به جهت غنابخشی به مجموعه دروس دانشگاهی و هماهنگسازی آن با شرایط زمانی و مکانی موضوع مورد بررسی خود، محتاج بازنگری و تجدید نظر است."