خلاصة:
مقاله حاضر ترجمه یکی از فصلهای کتاب مهم تفسیر دین، جان هیک، فیلسوف دینی پرآوازه معاصر است. فارسی زبانان پیشتر با آثار جان هیک
آشنا شدهاند و کتاب فلسفه دین او به فارسی برگردانده شده است. همچنین در مورد اندیشههای او کتابهای زیادی به فارسی نگاشته شده است. وی
فیلسوف دین شکاکی است. بدین معنا که معتقد است جهان به لحاظ دینی ابهام دارد و دلیلی محکم بر دینی بودن آن وجود ندارد. با این حال معتقد است که باور به
وجود خدا و داشتن زندگی دینی امری کاملا معقول است و هر کس حق دارد همان گونه که بدون وجود دلیلی بر واقعی بودن جهان هستی، آن را قبول میکند، بدون
وجود دلیلی بر دینی بودن جهان، آن را دینی بداند. وی در این مقاله بر این موضع خود استدلال میکند.
ملخص الجهاز:
"در عین حال به نظر من پاسکال در این نکته بر حق بود که توجیه باور به خدا عبارت از استدلالی نیست که مستقیما به این نتیجه میرسد که خدا وجود دارد، بلکه عبارت است از: استدلال بر معقولیت این باور، در عین این که نمیتوان به هیچ معنای عینی اثبات کرد یا نشان داد که از نقیضش محتملتر است.
کسی که دارای احساسی نیرومند و پیوسته از حضور در محضر خدا دارد، باید متقاعد شود که خدا وجود دارد، به همین سان فرد دیندار که زندگی را بر اساس حضور الاهی تجربه میکند، عقلا حق دارد که به آنچه تجربهاش میگوید ـ یعنی، خدا واقعی است یا وجود دارد ـ باور داشته باشد.
بنابراین همان طور که در آغاز نشان دادم، آنچه در اینجا مستقیما مورد توجه ماست، استدلال بر وجود خدا نیست؛ بلکه عقلانیت باور به وجود خدا بر مبنای تجربه دینی خداباورانه است.
یکی این است که ما مسؤولانه حکم کرده باشیم (یا معقولانه فرض کرده باشیم) که وجود چنین موجودی ممکن است؛ و دیگر این که به نظر میرسد که به نحوی نیرومند و پایدار و نافذ که اقتضای باور به واقعی بودنش را داشته باشد، در تجربه ما حضور دارد، وقتی کسی بر مبنای تجربه دینی مقنع، به وجود خداباور پیدا میکند، باورش نیز [همچون تجربهاش] باوری عقلانی یا معقول یا محکم است.
البته اگر چنین افرادی وجود داشته باشند، اما ممکن است آنها چنان تحت تأثیر ثمرات معنوی و اخلاقی ایمان در زندگی قدیسان قرار گرفته باشند که، دستکم با تردید، به سهیم شدن در باورهای ایشان گرایش پیدا کنند، به رأی من در این حالت بهجا خواهد بود که همین اثرپذیری را نوعی تجربه دینی ثانویه به حساب آوریم."