خلاصة:
در نظر آقای سروش عدالت اولا مفهوم مستقلی ندارد و ثانیا همچون ماهیت و حقیقت و معنا، نشانی ندارد و نمیتوان به آنها دست یافت و بلکه تحقق
عدالت ناممکن است و اگر عدهای بخواهند با برنامهریزی از بالا آنرا به وجود آورند، نه تنها محقق نمیشود، بلکه نتیجهاش بیعدالتی خواهد شد. لذا باید
سیرتحولات اجتماعی را به حال خود وانهاد و از دور نظاره شد که یا همچون جنینی طبیعی متولد میشود و یا نمیشود ولی دخالت طبیبانه موجب مرگش
میشود. همچنین ایشان در بخش عمدهای از مقالهاش به این مسأله میپردازد که آیا علم فقه، علم اخلاق و حتی دین ممکن است یا نه؟! وی در پاسخ به این سؤال
معتقد میشود که علم فقه یا اخلاق که بخواهد هم سعادت دنیوی را تضمین کند و هم سعادت اخروی تضمین میکند را ممکن نیست و باید یا دنیوی دنیوی باشد
و یا اخروی اخروی. وی در ادامه اظهار میدارد که «این یکی از کشفهای مهمی بوده است که در جوامع اتفاق افتاده است. سکولاریسم در جهان جدید، یکی از
معانیاش همین است».
ملخص الجهاز:
"چکیده: در نظر آقای سروش عدالت اولا مفهوم مستقلی ندارد و ثانیا همچون ماهیت و حقیقت و معنا، نشانی ندارد و نمیتوان به آنها دست یافت و بلکه تحقق عدالت ناممکن است و اگر عدهای بخواهند با برنامهریزی از بالا آنرا به وجود آورند، نه تنها محقق نمیشود، بلکه نتیجهاش بیعدالتی خواهد شد.
آیا چنین چیزی امکان وجود دارد یا ندارد؟ اینکه آیا فقه ممکن است شاید سؤال مبهمی باشد و باید شکافته شود و شکافتن آن این است که فقه به منزله علمی که میخواهد هم سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی ما را فراهم کند.
یا علمی است صددرصد اخروی، اصلا کاری به این دنیای شما ندارد و میگوید شما یک نظام دنیوی، خودتان برای خودتان درست کنید، به این دستورات فقه هم عمل کنید برای اینکه در جهان دیگر به شما ثواب بدهند و بهشت بدهند، اما این جهان را دقیقا مثل یک نظام سکولار باید اداره کنید و به فقه و فقها نباید کاری داشته باشید، یا این است یا آن، اما جمع این دو که ابتدا به نظر میرسد نوعی زیرکی است، امر نشدنی است.
چنین چیزی البته ممکن است و حکیمان هم در طول تاریخ به دنبال تئوریپردازی در این باب بودهاند و توفیقهای نسبی هم به دست آوردهاند، گرچه قصه اینکه عدالت، نشانی ندارد و مثل حقیقت، مثل ماهیت، مثل معنا، آن هم باید مدنظر شما باشد، یعنی رسیدن به نهایت مسیر، ظاهرا قسمت ما نیست.
آقای سروش در مقام بیان مشکل بودن یا ناممکن بودن تحقق عدالت، بحث فرعی را به نام ممکن بودن فقه پیش میکشد و معتقد میشوند که فقه به عنوان علمی که هم سعادت دنیا و هم سعادت آخرت را فراهم کند ممکن نیست و باید یا دنیوی دنیوی بشود یا اخروی اخروی."