خلاصة:
دههها بود که در ایالات متحده آمریکا، دروس دینی از برنامههای آموزشی حذف شده
بود، که دو دلیل را میتوان برای آن متصور شد؛ نخست، نظام آموزشی سکولار در آمریکا،
توانست هژمونی خود را بر این جامعه تثبیت کند و دوم، جهان سیاست یکدست شده بود و
دیگر هیچ نیرو و دولتی که داعیه دینی داشته باشد و بتواند روابط قدرت در صحنه
بینالملل را تحت تأثیر قرار دهد، وجود نداشت. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه
جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهان ظاهر شد و متعاقب آن، انتفاضهها و جنبشهای
اسلامی دیگر به وجود آمدند. این تحولات، گفتمان حاکم را به طور کلی عوض کرد و حتی
در درون جامعه آمریکا نیز اثر گذاشت و مطالبات مردمی برای آموزش دینی در این کشور
فزونی یافت. مطلب ذیل واکنشی به این مطالبات است.
ملخص الجهاز:
"از آنجا که دین به جای اینکه سوژه مطالعاتی باشد، عرصه مناسک است، معلمان کلاسها اغلب متوجه میشوند که دانشآموزان فاقد فهم پیچیدهای نسبت به تاریخ و آموزههای ایمانی خود هستند و این احساس را نسبت به دیگر ادیان هم دارند.
بنابراین، سؤال این نیست که آیا مطالعات مذهبی باید در برنامههای آموزشی قرار بگیرد یا نه، بلکه سؤال این است که چطور میتوان دین را به عنوان بخش حیاتی زندگی بشریت، بهطور مؤثری معرفی کرد.
آیا فهم دین قابل انتظام است؟ پاول گریفیث از دانشگاه «ایلی نویز» شیکاگو، سخنان خود را در کنفرانس، با اظهاراتی در مورد این که دین چیست و چطور میتوان آن را فهمید، آغاز کرد و گفت، کلمه «دین» آنطور که امروز مورد استفاده قرار میگیرد، یک سری از نگرشهای پیچیده و بعضا نامتجانس و یک تاریخ نسبتا کوتاه را شامل میشود.
اشکال مختلف پرستش و متون مقدسی که پرستش براساس آنها صورت میگیرد، در همه ادیان دیگر، مثل مسیحیت که در اشکال مختلف خود یک دین اروپایی است، وجود دارد.
آیا کسی میتواند بدون آنکه در نقش یک موعظهکننده ظاهر شود، مسیحیت را درس بدهد؟ پیتر آچز از دانشگاه ویرجینیا بحث خود را درباره یهودیت با موسیقی «کالزمر» و یک سؤال آغازکرد: اگر تاریخی که یهودیان از خود روایت میکنند، اینقدر پردرد و رنج بوده است، پس چرا در زندگی خود سرود و آواز میخوانند، میرقصند و جشن میگیرند؟ هر توضیح مبنایی در مورد یهودیت، با سه رکن خدا، تورات و اسراییل شروع میشود."