خلاصة:
نویسنده این مقاله تلاش میکند نشان دهد، نظریه داورین در مورد بقای قدرتمندترین
گونه و همچنین نظریات میلتون فریدمن، صاحبنظر برجسته و نامدار عصر ابر شرکتها در
این حوزه، تا چه حد بر وضعیت دنیای امروز ما سایه افکنده است. کسب سود بیشتر به
بهای استثمار کارگران و تخریب محیط زیست و زیر پا نهادن اخلاق تجارت، هدف اصلی
مدیران ابر شرکتهای غول پیکر دنیای امروز است. دراین وضعیت، عدم شفافیت، فقدان
پاسخ گویی و تخریب گسترده محیط زیست، در کنار رشوه، فساد و لابیهای گسترده را
باید جزو اقداماتی دانست که بقای این سازمانها را تضمین میکند. نویسنده در پایان
خاطرنشان میسازد که امروزه هرم قدرت ابر شرکتها به مدلی قابل تعمیم برای همه دنیا
درآمده و همه مردم را باید قربانیان اصلی این وضعیت دانست.
ملخص الجهاز:
"آیا همانند نظریه داروین، تحقق این امر قابل پیشبینی است؟ پس طبیعت انتخابی سیستم، چگونه باید درک شود؟برای یک لحظه در نظر بگیرید که چگونه شما استراتژیهای فرارویتان را در صورت قرار گرفتن در رأس یک شرکت دارای عملکرد غیراخلاقی که به دنبال رشد و سود بیشتر است، انتخاب خواهید نمود: آیا شما در یک بازار آزاد فعالیت نمیکنید که بزرگراهی بدون تابلوی توقف جهت منافع شما است؟ و آیا شما از منابع مالی غیرقابل تصور، فیلترهای دولتی، منابع فکری، مشاوران و لابیگران مدیریت کلان و یا همپایان سیاسی، جهت سودآوری بیشتر بهره نخواهید گرفت؟ و آیا از منابع خصوصی خویش، با عدم شفافیت و فقدان پاسخگویی، بهره نخواهید برد؟ و آیا شما با خریداری مدیران روزنامهها و شبکههای اطلاعرسانی، بر جریان توزیع اطلاعات و جهتدهی آنها، کنترل نخواهید داشت؟ آقای روسل موخیبر از اعضای «مؤسسه گزارشگران جرایم ابر شرکتها» وبسایتی را تدارک دیده که در آن، لیستی از جرایم و سوء استفادههای ابر شرکتها را در دهه پایانی قرن بیستم بر شمرده است."