ملخص الجهاز:
"فردوسی میگوید: چو از دفتر این داستانها بسی همی خواند خواننده بر هرکسی جهان دل نهاده بدین داستان همه بخردان نیز و هم راستان جوانی بیامد گشاده زبان سخن گفتن خوب و روشن روان «به نظم آرم این نامه را»-گفت من از او شادمان شد دل انجمن جوانیش را خوی بد یار بود ابا بد همیشه به پیکار بود بر او تاختن کرد ناگاه مرگ به سر بر نهادش یکی تیره ترگ بدان خوی بد جان شیرین بداد نبود از جهان دلش یک روز شاد یکایک از او بخت برگشته شد به دست یکی بنده برکشته شد برفت او و این نامه ناگفته ماند چنان بخت بیدار او خفته ماند خدایا ببخشا گناه ورا بیفزای در حشرهجاهورا(1/27 و 28) ژول مول این قسمت را به نثر به این مضمون ترجمه کرده است:«راویان برای مردم حکایات بسیاری را از این کتاب نقل میکردند.
فردوسی در بخش«کشته شدن سهراب به دست رستم»نقل میکند که: دگر باره اسبان ببستند سخت به سر بر همی گشت بدخواه بخت هر آنگه که خشم آورد بخت شوم شود سنگ خارا به کردار موم به کشتی گرفتن نهادند سر گرفتند هردو دوال کمر سرافراز سهراب با زور دست تو گفتی که چرخ بلندش ببست غمین گشت،رستم بیازید چنگ گرفت آن سر و یال جنگی پلنگ این قسمت در ترجمهء ماسه و لسکوولازار دارای چنین مضمونی است: از سر نو اسبان را ببستند از آن بخت بدخواه به سر بر همی گشت هرگاه که بخت شوم،خشم میآورد سختترین سنگ چون موم،نرم میشود آن گه آغاز کردند به کشتی گرفتن کمر بند همدیگر را گرفتند اما چنین مینمود که آسمان بلند، زور سهراب جوانمرد را فلج کرده است تا رستم آرام دستانش را دراز کند و سر و یال جنگی پلنگ را بگیرد ناگفته نماند،که قسمتهایی از داستانهای مختلف شاهنامه نیز بعدها ترجمه شدند و در نشریات گوناگون انتشار یافتند."