ملخص الجهاز:
"از این رو،تلاش آقای ابو الحسن نجفی در تألیف کتاب فرهنگ فارسی عامیانه کوششی بجا و مغتنم است؛بهخصوص که مؤلف آن،به پشتوانهء تجارب و سوابق ممتد در زمینهء تحقیقات زبانشناسی و واژهپژوهی،از صلاحیت و توانایی لازم برای به انجام رساندن این کار سترگ برخوردار بوده است.
کتاب فرهنگ فارسی عامیانه،چه از نظر کمیت(شمار مدخلها)و چه از نظر کیفیت (شیوهء پژوهش و نحوهء تنظیم)،نسبت به آثار مؤلفان متقدم،مزایای انکارناپذیری دارد: آقای نجفی،به مقتضای متأخر بودن،بالطبع این فرصت و امکان را داشته است که از تجربهها و دستاوردهای مؤلفان پیشین بهرهمند شود و از خطاها و نارساییهای کار آنان مصون بماند و در عین حال،ابتکارها و نوآوریهای خود را هم عرضه کند.
اگر چنین است،پس چرا شواهد مذکور برای اصطلاحات،از زبان نوشتاری-آثار نویسندگان و مترجمان معاصر-نقل شده است؟ درست است که اصطلاحات و تعبیرات متداول در زبان روزمره و زبان عامیانه،کموبیش، در زبان نوشتاری نیز منعکس است(مثالهای بارز آن آثار صادق هدایت و سید محمد علی جمالزاده است که اکثر آنها آکنده از لغات و مصطلحات عامیانه است)ولی آیا زبان نوشتاری نتها منبع-و یا مرجع اصلی-برای دستیابی به مصطلحات روزمره و عامیانه است؟و آیا برای یافتن کلمات و تعبیرات روزمره و عامیانه راه مناسبتر،مراجعهء مستقیم و بدون واسطه به تودههای مردم-مثال پرسوجو از پیرمردها و پیرزنهای باقیمانده در محلات قدیمی تهران-و یا استفسار از مطلعان نیست؟(کاری که خود مؤلف هم،دست کم در یک مورد-استمداد از آقای دکتر حسن مرندی-بدان توسل جسته است."