ملخص الجهاز:
"کوروش شیشهگران عشق بالابلند محمد علی مددی به هنر مجسمهسازی،مرا به یاد فرهاد مجسمهساز میاندازد -فرهاد کوهکن قصهها-فرهاد کوهتراش،و خلاصه فرهاد عاشق.
مددی هم نوعی فرهاد بود-وقتی که با چوب و سنگ و فلز،برای خلق آثارش درمیافتاد- گویی فرهادوار به جنگ کوه رفته است.
نبرد توانای او با مواد مختلف او را آبدیده کرده بود-نبرد فکری و فیزیکی،خوب صیقل یافته بود.
صیقل روحی و درونی،از همین روی فروتن شده بود،و درعین فروتنی بسی سرفراز.
این را خوب میدانست که هر قدر حاصل بدهد و میوه بیاورد،باید در عین سربلندی،سرش را پائینتر بیندازد-که این خود عین توانایی است.
به نظر من آن چاکهای عمیقی که گاه در دل مجسمههایش میانداخت،سمبل و حکایت دل خونین خودش بود-از دست روزگار.
لباس مرگ بر قامت هر کسی نمیآید،بر قامت مددی هنرمند هم نمیآید،چرا که هنرش را در شهر و در خانهها منتشر کرده است،مددی نرفته است-مددی وجود دارد."