"(به تصویر صفحه مراجعه شود)(به تصویر صفحه مراجعه شود) بهانه4015 ببین که راهیان سرزمین درد ز رنج پنجههای خشم حسرت درون به دنج ساحل شط،شبانه شراب نفس شکسته دول گرفته کوله بار زندگی به دوش به راه صعب خود ادامه را به آستان معبد امید گواه میبرند و طرفه ببن که در میان آن سلاله نیز چند سایه چند نفس همچو وهن ناخجسته،شکست غریب وار و خسته جان به وسعت مقرنس کرانههای ناشناس زندگی پناه میبرند و بر سریر قلههای ناسرودن و -نه گفتن و -ستردن از امید زیستن همیشه این بهانه را ز خاک تیره تا دیار ماه میبرند"