ملخص الجهاز:
"جوایز ادبی زویا پیرزاد: طعم گس خرمالو-برندهی جایزهی بیست سال ادبیات داستانی یک روز مانده به یک عید پاک-تشویق شده در هفدمین دورهی کتاب سال(1378) چراغها را من خاموش میکنم-برندهی جایزهی بهترین رمان سال 1380 پکا(مهرگان ادب)،برندهی جایزهی بهترین رمان سال 1380 بنیاد هوشنگ گلشیری و برندهی لوح تقدیر-نخستین جایزهی ادبی یلدا (به تصویر صفحه مراجعه شود) زویا پیرزاد (چرا همهء شهر امروز عصر جمع شده توی آشپزخانه من؟(چراغها را من خاموش میکنم از زویا پیرزاد ص 158) 1-با رسیدن به بخش(یا فصل)25 یاد آن صحنه تسخیرشدگان افتاد که نیکولای استاورووگین در مقابل همه شهر که در سالن خانه مادرش جمع شدهاند اعلام میکند که دختر لنگ نیمه دیوانه همسر رسمیاش است.
با خواندن آن متوجه شدم که این حس مکان تنها در عناصر آشنای آبادان،بریم و بوارده و پالایشگاه و بازار کویتیها و گرما نیست،در تاروپود ریتم زندگی و شباهت روزها و فضای عمومی رمان و بخشبندی آن بافته شده است.
در این صحنه کلاریس نگران است زیرا مدتیست از اتاق بچهها صدایی نمیآید؛بعلاوه المیرا سیمونیان میزبان شام، آنها را با گفتن اینکه نوهاش زود میخوابد تقریبا بیرون کرده است؛همچنین آرتوش،بعد از فیوز پراندن از مشاهده بوسیده شدن دست زنش توسط امیل سیمونیان و خوردن یک خورش تند که اصلا دوست ندارد یک بار دیگر با دیدن احترام اشرافی امیل،فیوز دیگری میپراند.
زمان در خط مستقیم به جلو میرود؛بازگشت به گذشته در ذهن راوی زیاد نیست و بدون پیچیدگی خاصی روی میدهد؛آینده تقریبا اصلا حضور ندارد(این البته مربوط به اطمینان خاطر اجتماعی ناشی از کارمند شرکت نفت بودن هم هست)."